گنجور

شمارهٔ ۲۵۶

با تو خواهم شرح غم‌های دل محزون کنم
لیک از خوی تو می‌ترسم، ندانم چون کنم؟
چند دارم در فراقش حالت نزع روان؟
کاشکی! یکبارگی جان را ز تن بیرون کنم
من به این دل بس نمی‌آیم، ندانم چاره چیست؟
تا به چند افسانه گویم؟ تا به کی افسون کنم؟
گر به دامان فلک ریزم، هلالی، اشک خود
رنگ زرد ماه را همچون شفق گلگون کنم

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: علی پی‌سپار

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

با تو خواهم شرح غم‌های دل محزون کنم
لیک از خوی تو می‌ترسم، ندانم چون کنم؟
هوش مصنوعی: می‌خواهم درد دل‌هایم را با تو در میان بگذارم و از غم‌های خود بگویم، اما از ویژگی‌های تو می‌ترسم و نمی‌دانم چگونه این کار را انجام دهم.
چند دارم در فراقش حالت نزع روان؟
کاشکی! یکبارگی جان را ز تن بیرون کنم
هوش مصنوعی: در مدت دوری از او، چه درد و رنجی را تجربه می‌کنم! ای کاش یکباره بتوانم جان را از تنم جدا کنم.
من به این دل بس نمی‌آیم، ندانم چاره چیست؟
تا به چند افسانه گویم؟ تا به کی افسون کنم؟
هوش مصنوعی: من نمی‌توانم با این دل خودم کنار بیایم و نمی‌دانم چه باید بکنم. تا کی باید داستان بگویم و تا کی باید خودم را فریب بدهم؟
گر به دامان فلک ریزم، هلالی، اشک خود
رنگ زرد ماه را همچون شفق گلگون کنم
هوش مصنوعی: اگر اشک‌های خود را در دامن آسمان بریزم، می‌توانم مانند هلال، رنگ زرد ماه را به قرمزی سپیده دم تبدیل کنم.