گنجور

شمارهٔ ۲۵۵

خود را نشان ناوک بد خوی خود کنم
رویش، بدین بهانه، مگر سوی خود کنم
هر موی من هزار زبان باد در غمش
تا من حکایت از غم یک موی خود کنم
تا در حریم کوی تو پهلو نهاده ام
هر دم هزار عیش ز پهلوی خود کنم
شبها، که سر گران شوم از ساغر فراق
بالین خود هم از سر زانوی خود کنم
آیینه وار خاک شدم از غبار غیر
باشد که روی او طرف روی خود کنم
امشب ز وصف غیر، هلالی، خموش باش
تا من سخن ز ماه سخن گوی خود کنم

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: علی پی‌سپار

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خود را نشان ناوک بد خوی خود کنم
رویش، بدین بهانه، مگر سوی خود کنم
هوش مصنوعی: با ظاهری ناپسند خود را به نمایش می‌گذارم، تا به این وسیله شاید او را به سمت خود جذب کنم.
هر موی من هزار زبان باد در غمش
تا من حکایت از غم یک موی خود کنم
هوش مصنوعی: هر یک رشته موی من داستانی از غم را روایت می‌کند، تا جایی که من بخواهم تنها از غم یک رشته مویم صحبت کنم.
تا در حریم کوی تو پهلو نهاده ام
هر دم هزار عیش ز پهلوی خود کنم
هوش مصنوعی: هر لحظه که در نزدیکی تو هستم، هزاران شادی و خوشی را از کنار خود تجربه می‌کنم.
شبها، که سر گران شوم از ساغر فراق
بالین خود هم از سر زانوی خود کنم
هوش مصنوعی: شب‌ها که به خاطر دوری معشوق، سرم سنگین می‌شود، از روی زانویم به خواب می‌روم.
آیینه وار خاک شدم از غبار غیر
باشد که روی او طرف روی خود کنم
هوش مصنوعی: من همچون آینه به خاطر غبارهای دنیای دیگران، از خاک و ماده فانی شدم و این مانع می‌شود که بتوانم به زیبایی‌های او، که همان وجه خداوند است، توجه کنم.
امشب ز وصف غیر، هلالی، خموش باش
تا من سخن ز ماه سخن گوی خود کنم
هوش مصنوعی: هرچند دیگران درباره تو صحبت می‌کنند، اما تو امشب ساکت باش تا من بتوانم داستان خود را از عشق و زیبایی بگویم.