شمارهٔ ۲۴۳
پس از عمری، که خود را بر سر کوی تو اندازم
ز بیم غیر، نتوانم نظر سوی تو اندازم
پس از چندی که ناگه دولت وصل اتفاق افتد
چه باشد گر توانم دیده بر روی تو اندازم؟
نبینم ماه نو را در خم طاق فلک هرگز
اگر روزی نظر بر طاق ابروی تو اندازم
تو میآیی و من از شوق میخواهم که هر ساعت
سر خود را به پای سرو دلجوی تو اندازم
رقیب سنگدل زینسان که جا کرده به پهلویت
من بیدل چسان خود را به پهلوی تو اندازم؟
دلی کز دست من شد، آه! اگر روزی به دست آید
کبابی سازم و پیش سگ کوی تو اندازم
هلالی را دل دیوانه در قید جنون اولی
اجازت ده که بازش در خم موی تو اندازم
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: علی پیسپار
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
پس از عمری، که خود را بر سر کوی تو اندازم
ز بیم غیر، نتوانم نظر سوی تو اندازم
هوش مصنوعی: مدت زیادی است که خود را در مقابل کوی تو قرار دادهام و از ترس دیگران، نمیتوانم به تو نگاه کنم.
پس از چندی که ناگه دولت وصل اتفاق افتد
چه باشد گر توانم دیده بر روی تو اندازم؟
هوش مصنوعی: زمانی که ناگهان شانس وصل به تو نصیبم شود، چه فرقی میکند اگر بتوانم نگاهی به روی تو بیندازم؟
نبینم ماه نو را در خم طاق فلک هرگز
اگر روزی نظر بر طاق ابروی تو اندازم
هوش مصنوعی: هرگز نمیخواهم ماه نو را در آسمان ببینم، اگر روزی نگاهام به قوس ابروی تو بیفتد.
تو میآیی و من از شوق میخواهم که هر ساعت
سر خود را به پای سرو دلجوی تو اندازم
هوش مصنوعی: وقتی تو به نزد من میآیی، از خوشحالی آرزو میکنم که هر لحظه سرم را به پای وجود زیبا و دلنشین تو بگذارم.
رقیب سنگدل زینسان که جا کرده به پهلویت
من بیدل چسان خود را به پهلوی تو اندازم؟
هوش مصنوعی: رقیب بیرحم به این شکل در کنارت نشسته است؛ من، بیدل، چگونه میتوانم خود را در کنار تو قرار دهم؟
دلی کز دست من شد، آه! اگر روزی به دست آید
کبابی سازم و پیش سگ کوی تو اندازم
هوش مصنوعی: دل من که به دست من نیست، کاش روزی به دست آید تا گوشتی تهیه کنم و آن را نزد سگهای کوی تو بیفکنم.
هلالی را دل دیوانه در قید جنون اولی
اجازت ده که بازش در خم موی تو اندازم
هوش مصنوعی: دل دیوانه هلالی به شدت تحت تأثیر است و از معشوق میخواهد که به او اجازه دهد تا دوباره به یاد آن زیبا در خم مویش غوطهور شود.

هلالی جغتایی