شمارهٔ ۲۳۷
من نه آنم که دل خویش مشوش دارم
هر کجا ناخوشیی هست به او خوش دارم
گر سگان سر آن کوی کبابی طلبند
پاره سازم دل پر خون و بر آتش دارم
چه بلاها که دل زارم از آن مه نکشید؟
الله، الله! چه دل زار بلا کش دارم!
تا ترا صفحه دل ساده شد از نقش وفا
ورق چهره بخوناب منقش دارم
از من امروز، هلالی، مطلب خاطر جمع
که دل آشفته آن زلف مشوش دارم
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: علی پیسپار
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
من نه آنم که دل خویش مشوش دارم
هر کجا ناخوشیی هست به او خوش دارم
هوش مصنوعی: من آن کسی نیستم که دل خود را در وضعیت آشفته و پریشان قرار دهم؛ هر جا که ناخوشی وجود داشته باشد، من به آن خوشخواهی میکنم.
گر سگان سر آن کوی کبابی طلبند
پاره سازم دل پر خون و بر آتش دارم
هوش مصنوعی: اگر سگها در آن کوی بخواهند کبابی بیابند، دل پرخون خود را پاره پاره میکنم و بر آتش میگذارم.
چه بلاها که دل زارم از آن مه نکشید؟
الله، الله! چه دل زار بلا کش دارم!
هوش مصنوعی: با چه دردها و سختیهایی که دل زخمیام از آن معشوق زیبا متحمل نشده است! آه، چه دل زخمخوردهای دارم که این همه درد را تحمل میکند!
تا ترا صفحه دل ساده شد از نقش وفا
ورق چهره بخوناب منقش دارم
هوش مصنوعی: وقتی که دل تو از خیالات و تصویرهای وفا پاک و ساده شد، من چهرهام را به خون عشق تو نقاشی میکنم.
از من امروز، هلالی، مطلب خاطر جمع
که دل آشفته آن زلف مشوش دارم
هوش مصنوعی: امروز از من بپرس که دل نگرانم را آرام کنم، چون قلب من به خاطر زلف درهم و برهمی که دارم، به هم ریخته است.