گنجور

شمارهٔ ۲۳۶

دو روز شد که ز درد فراق بیمارم
ازین دو روزه حیاتی که هست بیزارم
چو لاله سینه من چاک شد، بیا و ببین
که از تو بر دل پر خون چه داغها دارم؟
مرا ز گریه مکن منع، ساعتی بگذار
که زار زار بگریم، که عاشق زارم
رسید جان بلب و نیست غیر ازین هوسم
که آیم و بسگان در تو بسپارم
خلاصی من از آن قید زلف ممکن نیست
که در کمند بلای سیه گرفتارم
بجلوه گاه بتان می روم، سرشک فشان
بباغ سنگدلان تخم مهر می کارم
هلالی، از غم یارست روز من شب تار
چه شد که صبح شود یک نفس شب تارم؟

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: علی پی‌سپار

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دو روز شد که ز درد فراق بیمارم
ازین دو روزه حیاتی که هست بیزارم
هوش مصنوعی: من به مدت دو روز به خاطر درد جدایی رنج می‌برم و از این دو روز زندگی که دارم بیزارم.
چو لاله سینه من چاک شد، بیا و ببین
که از تو بر دل پر خون چه داغها دارم؟
هوش مصنوعی: وقتی که قلب من مانند لاله پاره شد، بیایید و ببینید که از عشق شما بر دل زخمدارم چه دردهایی نشسته است.
مرا ز گریه مکن منع، ساعتی بگذار
که زار زار بگریم، که عاشق زارم
هوش مصنوعی: مرا از گریه کردن ننهی، بگذار برای مدتی پر از اشک شوم، چون من عاشق هستم و احساساتم عمیق است.
رسید جان بلب و نیست غیر ازین هوسم
که آیم و بسگان در تو بسپارم
هوش مصنوعی: جانم به این شوق رسیده که فقط برای تو بیایم و سرانجام همگان را به تو بسپارم.
خلاصی من از آن قید زلف ممکن نیست
که در کمند بلای سیه گرفتارم
هوش مصنوعی: من نمی‌توانم از آن زنجیر موهای تو رهایی یابم، زیرا در دام بلا و مشکلاتی که ناشی از توست گرفتار شده‌ام.
بجلوه گاه بتان می روم، سرشک فشان
بباغ سنگدلان تخم مهر می کارم
هوش مصنوعی: به جایی نزدیک بتان می‌روم و اشک می‌ریزم، در میان دل‌های سخت و سنگی، عشق و محبت را کاشته و پرورش می‌دهم.
هلالی، از غم یارست روز من شب تار
چه شد که صبح شود یک نفس شب تارم؟
هوش مصنوعی: غم یار باعث شده که روز من به شب تار تبدیل شود. چه چیزی می‌تواند باعث شود که یک لحظه شب تار من به صبح روشن تبدیل شود؟