گنجور

شمارهٔ ۲۳۴

ز پیر میکده عمری در التماس شدم
که خاک درگه دیر فلک اساس شدم
غم مرا بغم دیگران قیاس مکن
که من نشانه غمهای بی قیاس شدم
مرا ز حسن تو صنع خدای ظاهر شد
ترا شناختم، آنگه خداشناس شدم
سپاس عید بود پاس نقل و باده و جام
هزار شکر که مشغول این سپاس شدم!
پلاس فقر، هلالی، لباس فخر منست
من از برای تفاخر درین لباس شدم

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: علی پی‌سپار

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ز پیر میکده عمری در التماس شدم
که خاک درگه دیر فلک اساس شدم
هوش مصنوعی: از پیر میخانه مدت‌ها به درگاهش التماس کردم و حالا تبدیل به خاک پای آن مکان مقدس شدم.
غم مرا بغم دیگران قیاس مکن
که من نشانه غمهای بی قیاس شدم
هوش مصنوعی: غم من را با غم دیگران مقایسه نکن، زیرا من نماد غم‌های بی‌پایان و عمیق هستم.
مرا ز حسن تو صنع خدای ظاهر شد
ترا شناختم، آنگه خداشناس شدم
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی‌های تو، یزدان را به وضوح دیدم و وقتی تو را شناختم، آنگاه به شناخت خدا نائل شدم.
سپاس عید بود پاس نقل و باده و جام
هزار شکر که مشغول این سپاس شدم!
هوش مصنوعی: در این روز عید، از نوشیدنی و شادی بسیار سپاسگزارم و بابت همه خوبی‌ها و نعمت‌ها شکرگزارم، به حدی که در همین شکرگزاری غرق شده‌ام!
پلاس فقر، هلالی، لباس فخر منست
من از برای تفاخر درین لباس شدم
هوش مصنوعی: پوشیدن لباس پاره و کهنه برای من، نوعی افتخار است و من به خاطر این لباس، به تفاخر و خودنمایی پرداخته‌ام.