گنجور

شمارهٔ ۲۳۳

عیدست، برون آی، که حیران تو گردم
قربان خودم ساز، که قربان تو گردم
خاکم برهت، جلوه کنان، رخش برانگیز
تا خیزم و گرد سر میدان تو گردم
جمعیت آسوده دلان از دل جمعست
جمعیت من آن که، پریشان تو گردم
زین گونه که از شادی وصلت خبری نیست
مشکل که خلاص از غم هجران تو گردم
من عاجزم از خدمت مهمان خیالت
این خود چه خیالست که مهمان تو گردم؟
تا یافتم از شادی وصل تو حیاتی
ترسم که: هلاک از غم هجران تو گردم
بر خاک درت من که و تشریف غلامی؟
ای کاش! توانم سگ دربان تو گردم
گفتی که: بجان بنده ما باش، هلالی
تا جان بودم بنده فرمان تو گردم

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: علی پی‌سپار

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

عیدست، برون آی، که حیران تو گردم
قربان خودم ساز، که قربان تو گردم
هوش مصنوعی: عید است، بیا بیرون که من از شوق تو گیج و سرگشته‌ام. قربان خودم می‌شوم تا قربان تو شوم.
خاکم برهت، جلوه کنان، رخش برانگیز
تا خیزم و گرد سر میدان تو گردم
هوش مصنوعی: من به خاک تو، با زیبایی خود، برانگیز رخت و جلوه بکن تا من هم برخیزم و دور میدان تو بگردم.
جمعیت آسوده دلان از دل جمعست
جمعیت من آن که، پریشان تو گردم
هوش مصنوعی: افراد آرام و خوشحال در کنار هم جمع شده‌اند، اما جمع من کسی است که به خاطر تو در دلش ناآرامی وجود دارد.
زین گونه که از شادی وصلت خبری نیست
مشکل که خلاص از غم هجران تو گردم
هوش مصنوعی: در این وضعیت که خبری از شادی و خوشحالی به خاطر وصال تو نیست، دشوار است که از غم و اندوه جدایی‌ات آزاد شوم.
من عاجزم از خدمت مهمان خیالت
این خود چه خیالست که مهمان تو گردم؟
هوش مصنوعی: من از ارائه خدمت به مهمان خیال تو ناتوانم. این خود چه اندیشه عجیبی است که من بخواهم مهمان تو شوم؟
تا یافتم از شادی وصل تو حیاتی
ترسم که: هلاک از غم هجران تو گردم
هوش مصنوعی: تا وقتی که از خوشحالی وصالت زندگی می‌کنم، نگرانم که مبادا به خاطر غم دوری‌ات از پای درآیم.
بر خاک درت من که و تشریف غلامی؟
ای کاش! توانم سگ دربان تو گردم
هوش مصنوعی: بر زمین درگاه تو من چه مقام و منزلتی دارم؟ ای کاش! بتوانم همچون سگی در خدمت دربان تو باشم.
گفتی که: بجان بنده ما باش، هلالی
تا جان بودم بنده فرمان تو گردم
هوش مصنوعی: تو گفتی که جانم را به تو می‌دهم، من هم هلالی تا زمانی که زنده‌ام، فرمانبردار تو خواهم بود.