گنجور

شمارهٔ ۲۲۵

عجب شکسته‌دل و زار و ناتوان شده‌ام!
چنان که هجر تو می‌خواست، آنچنان شده‌ام
تو آفتابی و من ذره، ترک مهر مکن
که در هوای توام، گر بر آسمان شده‌ام
به گفت‌وگوی تو افسانه گشته‌ام همه‌جا
به جست‌وجوی تو آواره جهان شده‌ام
خدای را، دگر، ای باد، سوی من مگذر
که من به کوی کسی خاک آستان شده‌ام
چه گویم از تن بیمار و کنج محنت خویش؟
به تنگنای لحد مشت استخوان شده‌ام
دلم ز شادی عالم گرفته است ولی
غمی که از تو رسیده است شادمان شده‌ام
از آن شده است، هلالی، دلم شکاف‌شکاف
که ناوک غم و اندوه را نشان شده‌ام

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: علی پی‌سپار

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

عجب شکسته‌دل و زار و ناتوان شده‌ام!
چنان که هجر تو می‌خواست، آنچنان شده‌ام
هوش مصنوعی: من به شدت غمگین و ضعیف شده‌ام؛ به گونه‌ای که جدایی تو مرا به این حال درآورده است.
تو آفتابی و من ذره، ترک مهر مکن
که در هوای توام، گر بر آسمان شده‌ام
هوش مصنوعی: تو مانند خورشیدی هستی و من همچون ذره‌ای کوچک. لطفاً نسبت به من بی‌محلی نکن، چرا که همیشه در عشق تو هستم، حتی اگر به آسمان پرواز کرده‌ام.
به گفت‌وگوی تو افسانه گشته‌ام همه‌جا
به جست‌وجوی تو آواره جهان شده‌ام
هوش مصنوعی: من برای گفت‌وگو با تو به داستانی تبدیل شده‌ام و در همه جا به دنبال تو می‌گردم، به گونه‌ای که تمام جهان را آواره شده‌ام.
خدای را، دگر، ای باد، سوی من مگذر
که من به کوی کسی خاک آستان شده‌ام
هوش مصنوعی: خدا را، ای باد، دیگر به سمت من نرو، چون من به درگاه کسی که دوستش دارم، همچون خاکی در آنجا افتاده‌ام.
چه گویم از تن بیمار و کنج محنت خویش؟
به تنگنای لحد مشت استخوان شده‌ام
هوش مصنوعی: چه بگویم از وضعیت جسمانی ناتوان و سختی‌های زندگی خود؟ من در تنگنای قبر، به توده‌ای از استخوان تبدیل شده‌ام.
دلم ز شادی عالم گرفته است ولی
غمی که از تو رسیده است شادمان شده‌ام
هوش مصنوعی: دل من به خاطر خوشی‌های دنیا گرفته و غم‌های تو باعث شده‌اند تا خوشحال شوم.
از آن شده است، هلالی، دلم شکاف‌شکاف
که ناوک غم و اندوه را نشان شده‌ام
هوش مصنوعی: دلم مثل هلالی شکاف‌خورده است و به خاطر غم و اندوهی که درونم دارم، به این حال دچار شده‌ام.