گنجور

شمارهٔ ۲۲۴

نیست حد آن که گویم: بنده روی توام
دیگری گر بنده باشد، من سگ کوی توام
چشم شوخت ناوک اندازست و ابرویت کمان
کشته چشم تو و قربان ابروی توام
بر امید آنکه یک دشنام روزی بشنوم
سالها شد، جان من، کز جان دعاگوی توام
گرچه، ای بد خوی من، خوی تو عاشق کشتنست
ترک خوی خود مکن، من کشته خوی توام
گر دل من سدره و طوبی نجوید دور نیست
زانکه من در آرزوی سرو دلجوی توام
چند گویی: پای در دامن کش و این سو میا
پا کشیدن چون توان؟ چون دل کشد سوی توام
رنجه کردی ساعد و خون هلالی ریختی
تا قیامت شرمسار دست و بازوی توام

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: علی پی‌سپار

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نیست حد آن که گویم: بنده روی توام
دیگری گر بنده باشد، من سگ کوی توام
هوش مصنوعی: می‌توانم بگویم که به اندازه‌ای که به تو وابسته‌ام، هیچ محدودیتی برای بیان این وابستگی وجود ندارد. اگر کسی دیگر هم به تو وابسته باشد، من به عنوان بنده تو، مانند سگ سر کوی تو خواهم بود.
چشم شوخت ناوک اندازست و ابرویت کمان
کشته چشم تو و قربان ابروی توام
هوش مصنوعی: چشم زیبایت همچون تیر می‌زند و ابرویت مانند کمان است. من به خاطر زیبایی چشمانت قربانی ابرویت می‌شوم.
بر امید آنکه یک دشنام روزی بشنوم
سالها شد، جان من، کز جان دعاگوی توام
هوش مصنوعی: سال‌هاست که منتظرم یک بار تو را دشنام دهم، زیرا جان من از جان آن کسی که برای تو دعا می‌کند، جدا نشده است.
گرچه، ای بد خوی من، خوی تو عاشق کشتنست
ترک خوی خود مکن، من کشته خوی توام
هوش مصنوعی: اگرچه ای کسی که خُلق و خوی بدی داری، طبیعت تو به کشتن عاشق است، اما از خوی خود دست برندار. من به خاطر تو کشته شده‌ام.
گر دل من سدره و طوبی نجوید دور نیست
زانکه من در آرزوی سرو دلجوی توام
هوش مصنوعی: اگر دل من به درخت سدره و طوبی، که نماد آرزوها و زیبایی‌هاست، نرسد، دور از دسترس نخواهد بود؛ زیرا من همیشه در آرزوی رسیدن به تو و زیبایی‌های دل‌انگیز تو هستم.
چند گویی: پای در دامن کش و این سو میا
پا کشیدن چون توان؟ چون دل کشد سوی توام
هوش مصنوعی: چرا مدام این را تکرار می‌کنی؟ از چیزی که تو را به سوی خود می‌خواند، دوری نکن. وقتی دل به تو گرایش دارد، چه نیازی به عقب‌نشینی است؟
رنجه کردی ساعد و خون هلالی ریختی
تا قیامت شرمسار دست و بازوی توام
هوش مصنوعی: تو با زحمت و تلاش، دستانت را قربانی کردی و خونت بر زمین ریخت. همیشه از این کار شرمنده و خجالت‌زده‌ام که نتوانسته‌ام قدردان تو باشم.