گنجور

شمارهٔ ۲۲۳

ای در دلم ز آتش عشق تو صد الم
هر یک الم نشانه چندین هزار غم
وصل تو زود رفت و فراق تو دیر ماند
فریاد ازین عقوبت بسیار و عمر کم!
دانی کدام روز عدم شد وجود ما؟
روزی که عاشقی بوجود آمد از عدم
گویند: درد عشق بدرمان نمیرسد
من چون زیم؟ که عاشقم و دردمندهم
ماییم و نیم جانی و هر دم هزار آه
اینک بباد میرود آن نیز دم بدم
چون آب زندگیست قدم تا بفرق سر
خواهم درون جان کنمت فرق تا قدم
ای پادشاه حسن، هلالی گدای تست
خواهم که سوی او گذری از ره کرم

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: علی پی‌سپار

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای در دلم ز آتش عشق تو صد الم
هر یک الم نشانه چندین هزار غم
هوش مصنوعی: عزیز من، در دل من به خاطر عشق تو آتش شعله‌ور است و هر شعله‌ از این آتش نماد و علامت هزاران غم و اندوه است.
وصل تو زود رفت و فراق تو دیر ماند
فریاد ازین عقوبت بسیار و عمر کم!
هوش مصنوعی: وصال و نزدیکی تو خیلی زود تمام شد، اما فاصله و جدایی تو مدت زیادی ادامه دارد. چقدر از این عذاب و سختی گله‌مندم، در حالی که عمرم کوتاه است!
دانی کدام روز عدم شد وجود ما؟
روزی که عاشقی بوجود آمد از عدم
هوش مصنوعی: می‌دانی چه زمانی ما به وجود آمدیم؟ زمانی که عشق از نیستی به وجود آمد.
گویند: درد عشق بدرمان نمیرسد
من چون زیم؟ که عاشقم و دردمندهم
هوش مصنوعی: می‌گویند که درد عشق درمان ندارد، اما من چه کنم؟ که من عاشق هستم و دچار درد این عشق.
ماییم و نیم جانی و هر دم هزار آه
اینک بباد میرود آن نیز دم بدم
هوش مصنوعی: ما زندگی می‌کنیم و تنها نیم‌جانی داریم، و هر لحظه هزاران افسوس از دست می‌دهیم. این لحظات به سرعت در حال گذرند و به این شکل هر بار لحظه‌ای از ما می‌رود.
چون آب زندگیست قدم تا بفرق سر
خواهم درون جان کنمت فرق تا قدم
هوش مصنوعی: تا زمانی که آب حیات وجود دارد، می‌خواهم تا سرم به زمین برسد، تو را درون جانم قرار دهم تا نور زندگی‌ات را در وجودم پیدا کنم.
ای پادشاه حسن، هلالی گدای تست
خواهم که سوی او گذری از ره کرم
هوش مصنوعی: ای پادشاه زیبا، من مانند یک گدا در جستجوی تو هستم و امیدوارم با لطف و محبتت به من نگاهی بیندازی.