شمارهٔ ۲۲۱
نه رفیقی، که بود در پی غمخواری دل
نه طبیبی، که کند چاره بیماری دل
دل بیمار مرا، هر که گرفتار تو خواست
یارب، آزاد نگردد ز گرفتاری دل!
طاقت زاری دل نیست دگر، بهر خدا
گوش کن گفت مرا، گوش مکن زاری دل
چند خوانی دگران را به شراب و به کباب؟
حال خون خوردن من بین و جگرخواری دل
جان به کوی تو شد و نالهکنان باز آمد
که در آن کوی نگنجید ز بسیاری دل
دل به راه غمت افتاد، خدا را، مددی
که در این راه ثواب است مددگاری دل
در وفای تو چنانم، که اگر خاک شوم
آید از تربت من بوی وفاداری دل
بر دل زار هلالی نکند غیر جفا
آه! تا چند توان کرد جفاگاری دل؟
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: علی پیسپار
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
نه رفیقی، که بود در پی غمخواری دل
نه طبیبی، که کند چاره بیماری دل
هوش مصنوعی: نه دوستی دارم که در سختیها همراهم باشد، نه پزشکی که بتواند دردم را درمان کند.
دل بیمار مرا، هر که گرفتار تو خواست
یارب، آزاد نگردد ز گرفتاری دل!
هوش مصنوعی: دل بیمار من، هر کسی که به تو وابسته شود، ای کاش رهایی از عشق تو برایش ممکن نباشد!
طاقت زاری دل نیست دگر، بهر خدا
گوش کن گفت مرا، گوش مکن زاری دل
هوش مصنوعی: دیگر قلبم تاب زار زدن ندارد، به خاطر خدا به حرفهای من گوش کن، اما به زاری دل توجه نکن.
چند خوانی دگران را به شراب و به کباب؟
حال خون خوردن من بین و جگرخواری دل
هوش مصنوعی: چند بار میخواهی به دیگران خوش بگذرانید و از لذایذشان بهرهمند شوی؟ اکنون به حال من نگاه کن که چگونه در رنج و بیقراری به سر میبرم و دلتنگیام را تحمل میکنم.
جان به کوی تو شد و نالهکنان باز آمد
که در آن کوی نگنجید ز بسیاری دل
هوش مصنوعی: جان او از عشق تو به تنگ آمده و به خاطر غم و اندوهش، دوباره به آن جا بازگشته است؛ زیرا در آن مکان، به خاطر فراوانی احساسات و دلتنگیاش جا ندارد.
دل به راه غمت افتاد، خدا را، مددی
که در این راه ثواب است مددگاری دل
هوش مصنوعی: دل من به خاطر غم تو در حال و هوای دیگری است، خدا را خواستم که به من کمک کند، زیرا در این مسیر کمک به دل و همراهی با آن پاداش دارد.
در وفای تو چنانم، که اگر خاک شوم
آید از تربت من بوی وفاداری دل
هوش مصنوعی: من در وفاداریام به تو، چنان هستم که اگر خاک شوم، از خاک من بوی وفاداری قلبیام احساس میشود.
بر دل زار هلالی نکند غیر جفا
آه! تا چند توان کرد جفاگاری دل؟
هوش مصنوعی: دل نزار و آسیبدیده، جز رنج و آزار چیزی را تحمل نمیکند. ای کاش میتوانستم تا چه مدت این دردی را که بر دلم میرود، تحمل کنم!