شمارهٔ ۲۲۰
ظاهر نکنم پیش رقیبان الم دل
با مردم بی غم نتوان گفت غم دل
جا کن به دل و دیده، که غیر از تو نشاید
سلطان سراپرده چشم و حرم دل
ای صبر، کجایی؟ که ز حد میگذرد باز
بر دل ستم آن مه و بر من ستم دل
پای دلم افگار شد از خار ره عشق
ای کاش! درین ره نرسیدی قدم دل
در عشق تو رسوای جهانست هلالی
گاه از غم بسیار و گه از صبر کم دل
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: علی پیسپار
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ظاهر نکنم پیش رقیبان الم دل
با مردم بی غم نتوان گفت غم دل
هوش مصنوعی: من در برابر رقیبانم نمیتوانم درد دلم را نشان دهم، زیرا با مردم خوشگذران نمیتوان از غم و اندوه سخن گفت.
جا کن به دل و دیده، که غیر از تو نشاید
سلطان سراپرده چشم و حرم دل
هوش مصنوعی: محل امن و آرامش را در دل و چشمانت برای او انتخاب کن، زیرا جز او شایستهی فرمانروایی در چادر چشم و پرستشگاه دل نیست.
ای صبر، کجایی؟ که ز حد میگذرد باز
بر دل ستم آن مه و بر من ستم دل
هوش مصنوعی: ای صبر، کجایی؟ حالا که بردباری و شکیبایی من در حال نسبت به دردها و زخمهای دل کم شده و غم و ستمی که بر من فرود میآید، بیشتر و بیشتر میشود.
پای دلم افگار شد از خار ره عشق
ای کاش! درین ره نرسیدی قدم دل
هوش مصنوعی: دل من از سختیها و دردهای عشق خسته و زخمی شده است. ای کاش در این مسیر به من نمیرسیدی و قدمی در این راه نمیگذاشتی.
در عشق تو رسوای جهانست هلالی
گاه از غم بسیار و گه از صبر کم دل
هوش مصنوعی: در عشق تو، هلالی به زندگی رسوایی کشیده است؛ گاهی به خاطر غم فراوان و گاهی به خاطر بیصبری دلش آزرده است.