شمارهٔ ۲۰۹
مردم و خود را ز غمهای جهان کردم خلاص
عالمی را هم ز فریاد و فغان کردم خلاص
در غم عشق جوانی می شنیدم پند پیر
خویشتن را از غم پیر و جوان کردم خلاص
خوش زمانی دست داد از عالم مستی مرا
کز دو عالم خویش را در یک زمان کردم خلاص
بر سر بازار رمزی گفتم از سودای عشق
مردمان را از غم سود و زیان کردم خلاص
گفتمش: آخر هلالی را ز هجران سوختی
گفت: او را از بلای جاودان کردم خلاص
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: علی پیسپار
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
مردم و خود را ز غمهای جهان کردم خلاص
عالمی را هم ز فریاد و فغان کردم خلاص
هوش مصنوعی: من از غمهای دنیا آزاد شدم و همچنین جهانیان را از فریادها و نالهها رهانیدم.
در غم عشق جوانی می شنیدم پند پیر
خویشتن را از غم پیر و جوان کردم خلاص
هوش مصنوعی: در دوران جوانی به خاطر عشق، نصیحتهای پیرمرد را میشنیدم و اکنون از غم و اندوه خود و دیگران آزاد شدهام.
خوش زمانی دست داد از عالم مستی مرا
کز دو عالم خویش را در یک زمان کردم خلاص
هوش مصنوعی: در زمانی خوش و شیرین، از حالت مستی، موفق شدم که از هر دو دنیا خود را آزاد کنم و در یک لحظه به رهایی برسم.
بر سر بازار رمزی گفتم از سودای عشق
مردمان را از غم سود و زیان کردم خلاص
هوش مصنوعی: در میان بازار، به طور رمزآلودی درباره عشق صحبت کردم و با این کلام، مردم را از نگرانیهای مربوط به سود و زیان آزاد کردم.
گفتمش: آخر هلالی را ز هجران سوختی
گفت: او را از بلای جاودان کردم خلاص
هوش مصنوعی: به او گفتم: آخر هلالی را از بس که از دوری میسوزی، او در جواب گفت: من او را از عذاب ابدی نجات دادم.