شمارهٔ ۲۰۸
ای کجی آموخته پیوسته از ابروی خویش
راستی هم یادگیر از قامت دلجوی خویش
کعبه ما کوی تست، از کوی خود ما را مران
قبله ما روی تست، از ما مگردان روی خویش
سر ببالین فراغت هر کسی شب تا بروز
ما و غمهای تو و سر بر سر زانوی خویش
شب چو بر خاک درت پهلو نهادم گفت دل:
من ز پهلوی تو در عیشم، تو از پهلوی خویش
چون هلالی را فلک سرگشته میدارد چنین
بیجهت مینالد از ماه هلال ابروی خویش
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: علی پیسپار
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای کجی آموخته پیوسته از ابروی خویش
راستی هم یادگیر از قامت دلجوی خویش
هوش مصنوعی: ای انحراف، تو که از حالت ابرویت یاد گرفتهای، حالا باید از قامت زیبا و دلنشین خود نیز چیزی بیاموزی.
کعبه ما کوی تست، از کوی خود ما را مران
قبله ما روی تست، از ما مگردان روی خویش
هوش مصنوعی: کعبه ما همان کوی توست، پس ما را از کوی خود دور نکن. قبله ما چهرهی توست، از ما روی خود را برنگردان.
سر ببالین فراغت هر کسی شب تا بروز
ما و غمهای تو و سر بر سر زانوی خویش
هوش مصنوعی: هر کس در آرامش و بیخیالی سر بر بالین میگذارد، اما شب تا روز ما درگیر غمها و نگرانیهایمان هستیم و سر بر زانوی خود گذاشتهایم.
شب چو بر خاک درت پهلو نهادم گفت دل:
من ز پهلوی تو در عیشم، تو از پهلوی خویش
هوش مصنوعی: وقتی شب به جلوی در تو نشستم، دل من گفت: من از کنار تو در خوشی و لذت هستم، اما تو از کنار خودت در عذاب و تنهایی.
چون هلالی را فلک سرگشته میدارد چنین
بیجهت مینالد از ماه هلال ابروی خویش
هوش مصنوعی: آسمان به مانند هلالی میچرخد و وی خود را بیجهت تحت تاثیر زیبایی ماه هلالی ابرویش میبیند و به همین دلیل ناله سر میدهد.