گنجور

شمارهٔ ۲۰۶

کار من فریاد و افغانست، دور از یار خویش
مردمان در کار من حیران و من در کار خویش
ای طبیب دردمندان، این تغافل تا به کی؟
گاه گاهی می‌توان پرسیدن از بیمار خویش
گرد کویت بیش از این عشاق مسکین را مسوز
دود دل‌ها را نگه کن بر در و دیوار خویش
چند بهر قتل من آزرده سازی خویش را؟
رحم فرما، بگذر از قتل من و آزار خویش
تا هلالی را به سوز عشق پیدا شد سری
می‌گدازد همچو شمع از آه آتشبار خویش

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: علی پی‌سپار

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

کار من فریاد و افغانست، دور از یار خویش
مردمان در کار من حیران و من در کار خویش
هوش مصنوعی: من به فریاد و ناله مشغولم و در دوری از یار خود، مردم را در کارهایم گیج و سردرگم می‌بینم، در حالی که خودم در کارهایم غرق هستم.
ای طبیب دردمندان، این تغافل تا به کی؟
گاه گاهی می‌توان پرسیدن از بیمار خویش
هوش مصنوعی: ای پزشک بیماران، تا چه زمانی می‌خواهی بی‌توجهی کنی؟ گاهی باید از حال بیمار خود بپرسی.
گرد کویت بیش از این عشاق مسکین را مسوز
دود دل‌ها را نگه کن بر در و دیوار خویش
هوش مصنوعی: عزیز من، عشق تو باعث شده که دل‌های عاشقان به شدت در آتش سوختن. لطفاً این آتش را بیشتر نکن و احساسات قلبی آن‌ها را در نظر بگیر. دل‌های شاداب و سوخته را از در و دیوار خودت دور نگه‌دار.
چند بهر قتل من آزرده سازی خویش را؟
رحم فرما، بگذر از قتل من و آزار خویش
هوش مصنوعی: چرا خودت را به خاطر کشتن من ناراحت می‌کنی؟ لطفاً رحم کن و از آزار خودت و کشتن من بگذر.
تا هلالی را به سوز عشق پیدا شد سری
می‌گدازد همچو شمع از آه آتشبار خویش
هوش مصنوعی: تا وقتی که هلال ماه به خاطر عشق پیدا شد، سر او مانند شمع از شعله عشقش می‌سوزد و می‌گدازد.