شمارهٔ ۲۰۴
گر گذر افتد، چو باد صبح، بر خاک منش
همچو گرد از خاک برخیزم، بگیرم دامنش
در هوایش گر رود ذرات خاک من بباد
از هوا داری در آیم ذره وار از روزنش
آن پریرو را چه لایق کلبه تاریک دل؟
مردم چشمست، بنشانم بچشم روشنش
گر شبی لطف تنش بر پیرهن ظاهر شود
از خوشی دیگر نگنجد در قبا پیراهنش
از لطافت دم مزن، ای گل، بآن نازک بدن
زانکه گردم می زنی آزرده می گردد تنش
تا بگردن غرق خونم، دیده بر راه امید
گر بخون ریزم نیاید، خون من در گردنش
خاک شد مسکین هلالی در ره آن شهسوار
تا لگدکوب جفا گردد چو نعل توسنش
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: علی پیسپار
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گر گذر افتد، چو باد صبح، بر خاک منش
همچو گرد از خاک برخیزم، بگیرم دامنش
هوش مصنوعی: اگر روزی بگذرم، مانند نسیم صبح که به خاک میوزد، از خاک برمیخیزم و دامن او را میگیرم.
در هوایش گر رود ذرات خاک من بباد
از هوا داری در آیم ذره وار از روزنش
هوش مصنوعی: اگر ذرات خاک من به باد بروند، از طریق هوا به تو میرسم و به صورت ذرهذره از روزنهات وارد میشوم.
آن پریرو را چه لایق کلبه تاریک دل؟
مردم چشمست، بنشانم بچشم روشنش
هوش مصنوعی: به چه دلیل آن دختر زیبا و دلربا باید در کلبهی تیره و دلسرد من زندگی کند؟ من او را در کنار خودم میخواهم، تا چشمانم را به نور او روشن کنم.
گر شبی لطف تنش بر پیرهن ظاهر شود
از خوشی دیگر نگنجد در قبا پیراهنش
هوش مصنوعی: اگر شبی زیبایی و محبت او بر لباسش جلوهگر شود، از شادی و شوق دیگر جایی در قبا و لباسش نخواهد داشت.
از لطافت دم مزن، ای گل، بآن نازک بدن
زانکه گردم می زنی آزرده می گردد تنش
هوش مصنوعی: ای گل، با لطافت خود دم مزن زیرا که با آن بدن نازک، اگر تو میچرخانی، از این کار بدنش آزرده خواهد شد.
تا بگردن غرق خونم، دیده بر راه امید
گر بخون ریزم نیاید، خون من در گردنش
هوش مصنوعی: تا زمانی که گردنم در خون فرورفته است، چشمم به در راه امید است. حتی اگر خونم را بر زمین بریزم، باز هم خون من به گردن او نمیآید.
خاک شد مسکین هلالی در ره آن شهسوار
تا لگدکوب جفا گردد چو نعل توسنش
هوش مصنوعی: مسکین هلالی در راه آن پهلوان به خاک افتاد و زیر پاهای سختی و بیرحمی له شد، مانند اینکه اسبش را نعل کردهاند.