گنجور

شمارهٔ ۲۰۳

زبان او، که ندیدم ز تنگی دهنش
امید هست که بینم بکام خویشتنش
چه نازکیست، تعالی الله! آن سهی قد را؟
که از گل و سمن آزرده می شود بدنش
هزار تازه گل از بوستان دمید ولی
یکی ز روی لطافت نمی رسد بتنش
سزد که جامه جان را قبا کند از شوق
هزار یوسف مصری ببوی پیرهنش
تبارک الله! ازین سبزه ای که تازه دمید!
بدامن سمن و بر کنار یاسمنش
برادران، بسگ کوی یار اگر برسید
تحیتی برسانید از زبان منش
هلالی از لب جانان عجب حدیثی گفت!
که تازه شد همه جانها ز لذت سخنش

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: علی پی‌سپار

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

زبان او، که ندیدم ز تنگی دهنش
امید هست که بینم بکام خویشتنش
هوش مصنوعی: او زبانی دارد که هرگز به خاطر تنگی دهنش به آن امیدی ندارم، اما امیدوارم روزی از نتیجه خود باخبر شوم.
چه نازکیست، تعالی الله! آن سهی قد را؟
که از گل و سمن آزرده می شود بدنش
هوش مصنوعی: چه لطافت و زیبایی دارد آن قامت راست و بلند؟ که بدنش از بوی گل و سمن متأثر و نرم می‌شود.
هزار تازه گل از بوستان دمید ولی
یکی ز روی لطافت نمی رسد بتنش
هوش مصنوعی: هزاران گل جدید از باغ روییدند، اما هیچ‌کدام به زیبایی و نرمی او نیستند.
سزد که جامه جان را قبا کند از شوق
هزار یوسف مصری ببوی پیرهنش
هوش مصنوعی: باید انتظار داشت که لباس روح انسان با عشق و شوقی که از بوی پیراهن یوسف مصری برمی‌خیزد زینت یابد.
تبارک الله! ازین سبزه ای که تازه دمید!
بدامن سمن و بر کنار یاسمنش
هوش مصنوعی: خدا را شکر! از این سبزه تازه‌ای که روئیده، در کنار گل سمن و یاسمنش.
برادران، بسگ کوی یار اگر برسید
تحیتی برسانید از زبان منش
هوش مصنوعی: اگر برادران به محله معشوق رسیدند، از طرف من سلامی از دل نیکو بفرستند.
هلالی از لب جانان عجب حدیثی گفت!
که تازه شد همه جانها ز لذت سخنش
هوش مصنوعی: لبان معشوق داستانی شگفت انگیز گفتند که باعث تازگی و شادابی روح‌ها شد و همه از لذت کلام او بهره‌مند گردیدند.

حاشیه ها

1403/12/01 21:03
بردیا

بنازم