گنجور

شمارهٔ ۲۰۱

آه! از آن ماه مسافر، که نیامد خبرش
او سفر کرده و ما در خطریم از سفرش
رفتم و گریه کنان روز وداعش دیدم
ای خوش آن روز که باز آید و بینم دگرش
دیر می آید و جان منتظر مقدم اوست
مردم از شوق، خدایا، برسان زود ترش
می پرد مرغ هوا جانب او فارغ بال
کاش می بود من دلشده را بال و پرش!
گرچه امروز مرا کشت و نیامد بسرم
کاش فردا بسر خاک من افتد گذرش!
در فراقت ز هلالی اثری بیش نماند
زود باشد که بیایی و نیابی اثرش

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: علی پی‌سپار

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آه! از آن ماه مسافر، که نیامد خبرش
او سفر کرده و ما در خطریم از سفرش
هوش مصنوعی: آه! از آن ماهی که به سفر رفته و خبری از او نداریم. در غیاب او، ما در خطر و نگرانی هستیم.
رفتم و گریه کنان روز وداعش دیدم
ای خوش آن روز که باز آید و بینم دگرش
هوش مصنوعی: در روز خداحافظی‌اش، با گریه به وداعش رفتم و خوشحالم که امید دارم روزی دوباره او را ببینم.
دیر می آید و جان منتظر مقدم اوست
مردم از شوق، خدایا، برسان زود ترش
هوش مصنوعی: این بیت به وصف حالتی می‌پردازد که مردم به شدت منتظر آمدن شخصی خاص هستند و در عین حال دلشان می‌خواهد او هرچه زودتر بیاید تا به آرزوی خود برسند. به نوعی احساس شوق و انتظار را به تصویر می‌کشد.
می پرد مرغ هوا جانب او فارغ بال
کاش می بود من دلشده را بال و پرش!
هوش مصنوعی: پرنده‌ای آزاد در آسمان به سوی او پرواز می‌کند و من آرزو می‌کنم که ای کاش من هم مانند دلشده‌ام، بال و پر داشتم.
گرچه امروز مرا کشت و نیامد بسرم
کاش فردا بسر خاک من افتد گذرش!
هوش مصنوعی: هرچند امروز مرا از بین برد و خبری از او نیست، ولی کاش فردا به سراغ قبری که من در آن خوابیده‌ام، بیاید و گذرش به آنجا بیفتد!
در فراقت ز هلالی اثری بیش نماند
زود باشد که بیایی و نیابی اثرش
هوش مصنوعی: در دوری تو، اثری از هلالی باقی نمانده است. به زودی خواهی آمد اما نمی‌توانی نشانی از آن را پیدا کنی.

حاشیه ها

1402/10/12 20:01
امیرمحمد جبلی

غزل بسیار زیبایی بود