گنجور

شمارهٔ ۱۹۶

کام از آن لب مشکل و ما را غم کامست و بس
کار ناکامان همین اندیشه خامست و بس
با همه کس زان لب جان بخش می گویی سخن
آنچه از لعلت نصیب ماست دشنامست و بس
هر سهی سروی لباس ناز را شایسته نیست
این قبا بر قد آن سرو گل اندامست و بس
مست عشقم، روز و شب، ناخورده می، نادیده کام
خلق پندارند مستی از می و جامست و بس
ننگ می آید، هلالی، خلق را از نام من
گوییا ننگ همه عالم درین نامست و بس

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: علی پی‌سپار

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

کام از آن لب مشکل و ما را غم کامست و بس
کار ناکامان همین اندیشه خامست و بس
هوش مصنوعی: این شعر به این معناست که لذت و خوشی از آن لب‌های زیباست، در حالی که ما فقط غم و اندوهی داریم. زندگی ناکامان تنها به فکرهای نادرست و خام اختصاص دارد و همین کافی است.
با همه کس زان لب جان بخش می گویی سخن
آنچه از لعلت نصیب ماست دشنامست و بس
هوش مصنوعی: با همه افراد از آن لب شیرین که جان را می‌نوازد صحبت می‌کنم، اما چیزی که از لعل تو به ما رسیده، تنها دشنام و بدگویی است.
هر سهی سروی لباس ناز را شایسته نیست
این قبا بر قد آن سرو گل اندامست و بس
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و تناسب اندام اشاره دارد و می‌گوید که هیچ چیز به اندازه‌ی قد و قامت یک سرو زیبا، مناسب و شایسته نیست. حتی اگر لباسی زیبا و نازک بر تن کسی باشد، اما او نتواند با آن سرو همخوانی داشته باشد، آن لباس ناز نمی‌تواند به زیبایی او بیفزاید. در واقع، زیبایی واقعی به تناسب و هارمونی بدن بستگی دارد.
مست عشقم، روز و شب، ناخورده می، نادیده کام
خلق پندارند مستی از می و جامست و بس
هوش مصنوعی: من به شدت در حال لذت بردن از عشق هستم، به طوری که روز و شب می‌گذرد. حتی اگر نوشیدنی نخورده باشم، دیگران به اشتباه فکر می‌کنند که مستی من فقط به خاطر شراب و جام است و چیزی بیشتر نیست.
ننگ می آید، هلالی، خلق را از نام من
گوییا ننگ همه عالم درین نامست و بس
هوش مصنوعی: ننگ من به حدی است که حتی دیگران با شنیدن نامم شرمنده می‌شوند. به نظر می‌رسد تنها ننگی که در این دنیا هست، به خاطر همین نام من است.