گنجور

شمارهٔ ۱۹۵

کار من از جمله عالم همین عشقست و بس
عالمی دارم، که در عالم ندارد هیچ کس
پادشاه اهل دردم بر سر میدان عشق
من میان فتنه و خیل بلا از پیش و پس
دست امیدم ز دامان وصالش کوتهست
وه! که جایی رفته ام کان جاندارم دسترس
در جهان چیزی که دارم از سواد عشق او
یک دل و چندین تمنا، یک سرو چندین هوس
آرزو دارم که: پیشت جان دهم، بهر خدا
یک نفس بنشین، که باقی نیست غیر از یک نفس
این چنین برقی، که از نعل سمندت می جهد
بر سر راه تو خواهم سوختن چون خار و خس
زار می نالد هلالی بی تو در کنج فراق
همچو آن بلبل که می نالد به زندان قفس

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: علی پی‌سپار

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

کار من از جمله عالم همین عشقست و بس
عالمی دارم، که در عالم ندارد هیچ کس
هوش مصنوعی: علاقه و عشق اصلی‌ترین محور زندگی من است و من جهانی دارم که هیچ‌کس دیگری مانند آن را ندارد.
پادشاه اهل دردم بر سر میدان عشق
من میان فتنه و خیل بلا از پیش و پس
هوش مصنوعی: پادشاه عاشقان، در میانه‌ی عشق، من در دل بلا و آشفتگی‌ها، نه از جلو و نه از عقب تنها نیستم.
دست امیدم ز دامان وصالش کوتهست
وه! که جایی رفته ام کان جاندارم دسترس
هوش مصنوعی: دستم از آرزوی وصال او کوتاه شده و افسوس که به جایی رفته‌ام که دیگر نمی‌توانم به او دسترسی داشته باشم.
در جهان چیزی که دارم از سواد عشق او
یک دل و چندین تمنا، یک سرو چندین هوس
هوش مصنوعی: در زندگی، آنچه من دارم عشق او است که تنها یک دل و تعدادی آرزو و خواسته دارد؛ مانند یک سرو که با آرزوهای متعدد همراه است.
آرزو دارم که: پیشت جان دهم، بهر خدا
یک نفس بنشین، که باقی نیست غیر از یک نفس
هوش مصنوعی: آرزو دارم که جان خود را فدای تو کنم. تنها برای خدا، فقط یک لحظه پیش تو بنشینم، زیرا غیر از یک نفس چیز دیگری باقی نمانده است.
این چنین برقی، که از نعل سمندت می جهد
بر سر راه تو خواهم سوختن چون خار و خس
هوش مصنوعی: این طور شعله‌ای که از نعل اسب تو برمی‌خیزد، برای تو می‌سوزم مانند خار و گیاه بی‌ارزش.
زار می نالد هلالی بی تو در کنج فراق
همچو آن بلبل که می نالد به زندان قفس
هوش مصنوعی: هلالی بی تو در گوشه تنهایی‌اش همچون بلبل در قفس ناله می‌کند و شکایت می‌زند.