شمارهٔ ۱۹
ای شهسوار حسن، سر افراز کن مرا
ای من سگت، بسوی خود آواز کن مرا
تا با تو راز گویم و فارغ شوم دمی
بهر خدا، که همدم و همراز کن مرا
لطف تو معجزیست، که بر مرده جان دهد
لطفی نما و زنده ز اعجاز کن مرا
چون کاکل تو چند توان گشت بر سرت؟
تیغی بگیر و از سر خود باز کن مرا
ساقی، هلاکم از هوس پای بوس تو
در پای خویش مست سرانداز کن مرا
نازی بکن، که بی خبر افتم بخاک و خون
یعنی که: نیم کشته آن ناز کن مرا
جانا، بغمزه سوی هلالی نظر فگن
وز جان هلاک غمزه غماز کن مرا
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: علی پیسپار
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای شهسوار حسن، سر افراز کن مرا
ای من سگت، بسوی خود آواز کن مرا
هوش مصنوعی: ای قهرمان زیبایی، مرا با مقام و شأن خود بالا ببر، ای کسی که من به نوعی خدمتگزار تو هستم، به سوی خودم فراخوان مرا.
تا با تو راز گویم و فارغ شوم دمی
بهر خدا، که همدم و همراز کن مرا
هوش مصنوعی: میخواهم با تو صحبت کنم و دمی آرام بگیرم، خواهش میکنم که دوستی و همصحبتی من باشی.
لطف تو معجزیست، که بر مرده جان دهد
لطفی نما و زنده ز اعجاز کن مرا
هوش مصنوعی: لطف و مهربانی تو شگفتانگیز است؛ طوری که میتواند به مرده جان ببخشید. از تو خواهش میکنم که لطف کنی و مرا از این اعجاز زنده کن.
چون کاکل تو چند توان گشت بر سرت؟
تیغی بگیر و از سر خود باز کن مرا
هوش مصنوعی: چند بار میتوانم به زیباییهای تو فکر کنم؟ بر این زیباییها پایان بگذار و مرا از این خیالهای شیرین رها کن.
ساقی، هلاکم از هوس پای بوس تو
در پای خویش مست سرانداز کن مرا
هوش مصنوعی: ای ساقی، من به خاطر علاقه و اشتیاق به زیارت تو در حال نابودی هستم، پس مرا در حالتی مست و سرمست قرار بده تا بتوانم برای تو سر فرود آورم.
نازی بکن، که بی خبر افتم بخاک و خون
یعنی که: نیم کشته آن ناز کن مرا
هوش مصنوعی: ناز و زیبایی خود را نشان بده، که من از شدت عشق و شوق به تو بیخبر و به حالت بیهوشی میافتم. یعنی عشق تو مرا آنقدر تحت تأثیر قرار میدهد که مثل یک نیمه کشته شده میشوم، پس لطفاً ناز کن.
جانا، بغمزه سوی هلالی نظر فگن
وز جان هلاک غمزه غماز کن مرا
هوش مصنوعی: ای جان، با ناز به هلالی نگاه کن و با اشارهات، مرا از غم نجات بده و به زندگیام امید بده.