گنجور

شمارهٔ ۱۸۶

حاش لله! کز رخت چشم افگنم سوی دگر
خوش نمی آید بجز روی توام روی دگر
تازه گلهای چمن خوشرنگ و خوشبویند، لیک
گل رخ ما رنگ دیگر دارد و بوی دگر
زینت آن روی نیکو خال بس، خط، گو: مباش
حسن او را در نمی باید سر موی دگر
کشتن آمد خوی آن بی رحم وز آنم باک نیست
باک از آن دارم که گیرد غیر ازین خوی دگر
روز محشر، کز جفای نیکوان نالند خلق
باشد آن بدخوی را هر سو دعاگوی دگر
هر کرا خاک سر کوی تو دامن گیر شد
کی بدامانش رسد گرد سر کوی دگر؟
دی چو با آن زلف و رخ سوی هلالی آمدی
رفت آرام و قرارش هر یکی سوی دگر

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: علی پی‌سپار

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

حاش لله! کز رخت چشم افگنم سوی دگر
خوش نمی آید بجز روی توام روی دگر
هوش مصنوعی: هرگز! نمی‌توانم چشمم را از تو بردارم، هیچ چهره‌ای جز تو برایم خوشایند نیست.
تازه گلهای چمن خوشرنگ و خوشبویند، لیک
گل رخ ما رنگ دیگر دارد و بوی دگر
هوش مصنوعی: گل‌های تازه در چمن خوش‌رنگ و خوش‌بو هستند، اما گل چهره ما رنگ و بویی متفاوت دارد.
زینت آن روی نیکو خال بس، خط، گو: مباش
حسن او را در نمی باید سر موی دگر
هوش مصنوعی: خال زیبا بر روی آن چهره کافی است، پس نمی‌خواهی که زیبایی او را با خط دیگری تحت تاثیر قرار دهی.
کشتن آمد خوی آن بی رحم وز آنم باک نیست
باک از آن دارم که گیرد غیر ازین خوی دگر
هوش مصنوعی: بی‌رحمی و خوی سخت‌دلانه او را می‌شناسم و از آن ترسی ندارم، اما از این می‌ترسم که ممکن است خوی دیگری پیدا کند که به مراتب خطرناک‌تر باشد.
روز محشر، کز جفای نیکوان نالند خلق
باشد آن بدخوی را هر سو دعاگوی دگر
هوش مصنوعی: در روز قیامت، وقتی مردم به خاطر ظلم و بدرفتاری نیکان شکایت می‌کنند، آن آدم بدخلق در هر سو مورد دعا و طلب خیر دیگران قرار می‌گیرد.
هر کرا خاک سر کوی تو دامن گیر شد
کی بدامانش رسد گرد سر کوی دگر؟
هوش مصنوعی: هر کسی که خاک سر کوی تو به دامنش چسبید، دیگر چگونه می‌تواند به سراغ خیابان و کوی دیگری برود؟
دی چو با آن زلف و رخ سوی هلالی آمدی
رفت آرام و قرارش هر یکی سوی دگر
هوش مصنوعی: دیروز وقتی تو با زلف و چهره‌ات به سوی هلال آمدی، آرامش و قرار هر یک از ما را به سمت دیگری بردی.