شمارهٔ ۱۷۶
می نویسم سخن از آتش دل بر کاغذ
جای آنست اگر شعله زند در کاغذ
چون قلم سوختی از آتش دل نامه من
اگر از آب دو چشمم نشدی تر کاغذ
سخن لعل تو خواهیم که در زر گیریم
کاش سازند دگر از ورق زر کاغذ
خط مشکین ورق روی ترا زیبد و بس
قابل آیت رحمت نبود هر کاغذ
شرح بی مهری آن ماه بپایان نرسد
فی المثل گر شود افلاک سراسر کاغذ
مردم از غم که: چرا نامه نوشتی برقیب؟
نشدی، کاش! درین شهر میسر کاغذ
تا هلالی صفت ماه جمال تو نوشت
گشت، چون صفحه خورشید، منور کاغذ
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: علی پیسپار
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
می نویسم سخن از آتش دل بر کاغذ
جای آنست اگر شعله زند در کاغذ
هوش مصنوعی: من از عشق و احساسات درونم مینویسم، چرا که اگر در کاغذ شعلهای به وجود آید، جایش همینجاست.
چون قلم سوختی از آتش دل نامه من
اگر از آب دو چشمم نشدی تر کاغذ
هوش مصنوعی: وقتی دل من به شدت داغ شده و قلمم سوزانیده میشود، اگر نامهام با اشک چشمانم خیس نشود، هیچ کاغذی نخواهی داشت.
سخن لعل تو خواهیم که در زر گیریم
کاش سازند دگر از ورق زر کاغذ
هوش مصنوعی: ما میخواهیم که سخن شیرین تو را در طلا ثبت کنیم، ای کاش میتوانستند کاغذی از طلا بسازند تا بتوانیم این حرفها را روی آن بنویسیم.
خط مشکین ورق روی ترا زیبد و بس
قابل آیت رحمت نبود هر کاغذ
هوش مصنوعی: خط زیبا و سیاه بر روی چهرهات نیکوست و هیچ کاغذی شایسته بیان رحمت و زیباییات نیست.
شرح بی مهری آن ماه بپایان نرسد
فی المثل گر شود افلاک سراسر کاغذ
هوش مصنوعی: توضیح دادن بیمهری آن ماه (معشوق) به قدری دشوار و پیچیده است که حتی اگر تمام آسمانها کاغذ شوند، باز هم نمیتوان به پایان رساند.
مردم از غم که: چرا نامه نوشتی برقیب؟
نشدی، کاش! درین شهر میسر کاغذ
هوش مصنوعی: مردم به خاطر غم و اندوه از من میپرسند که چرا برای رقیب نامه نوشتهام؟ ای کاش در این شهر امکان تهیه کاغذ نبود و نمیتوانستم این کار را انجام دهم.
تا هلالی صفت ماه جمال تو نوشت
گشت، چون صفحه خورشید، منور کاغذ
هوش مصنوعی: وقتی زیبايي چهرهات به شکل هلال ماه توصیف شد، کاغذ شبیه به صفحهای نورانی مانند خورشید شد.