شمارهٔ ۱۷۷
غم نیست، گر ز داغ تو می سوزدم جگر
داری هزار سوخته، من هم یکی دگر
یارب، چه کم شود ز تو، ای پادشاه حسن
گر سوی من بگوشه چشمی کنی نظر؟
در کوی تو سر آمد اهل وفا منم
از چشم التفات وفای مرا نگر
تا کی در آرزوی تو گردیم کو بکوی؟
تا کی بجستجوی تو گردیم در بدر؟
جان می کنیم و یار زما بی خبر هنوز
خواهیم مردن از غم او، تا شود خبر
در گوشه غمست هلالی بصد نیاز
گاهی ز چشم لطف برین گوشه بر نگر
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: علی پیسپار
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
غم نیست، گر ز داغ تو می سوزدم جگر
داری هزار سوخته، من هم یکی دگر
هوش مصنوعی: غم و اندوهی نیست، اگر من از داغ تو بسوزم؛ تو که جگر داری هزاران سوخته، من هم یکی از آنها هستم.
یارب، چه کم شود ز تو، ای پادشاه حسن
گر سوی من بگوشه چشمی کنی نظر؟
هوش مصنوعی: ای خدای من، اگر تو، ای پادشاه زیبایی، یک نگاه کوچکی به من بیندازی، چقدر همه چیز بهتر خواهد شد و زندگیام روشنتر میشود.
در کوی تو سر آمد اهل وفا منم
از چشم التفات وفای مرا نگر
هوش مصنوعی: در کوچههای تو، من وفادارترین هستم، به خاطر توجه تو به من، به وفای من نگاه کن.
تا کی در آرزوی تو گردیم کو بکوی؟
تا کی بجستجوی تو گردیم در بدر؟
هوش مصنوعی: چه مدت باید در آرزوی تو باشیم و به دنبال تو بگردیم؟ تا کی باید به دنبالت خواهیم بود و از تو دور بمانیم؟
جان می کنیم و یار زما بی خبر هنوز
خواهیم مردن از غم او، تا شود خبر
هوش مصنوعی: ما به شدت برای معشوق خود تلاش میکنیم و او هنوز از حال ما بیخبر است. با این حال، از اندوه او خواهیم مرد، تا اینکه خبری از او برسد.
در گوشه غمست هلالی بصد نیاز
گاهی ز چشم لطف برین گوشه بر نگر
هوش مصنوعی: در گوشهای از غم، هلالی با نیازهای بسیار وجود دارد؛ گاهی با چشم محبت به این گوشه نگاه کن.