شمارهٔ ۱۷۴
من نمیخواهم که : در کویش مرا بسمل کنید
حیف باشد کان چنان خاکی بخونم گل کنید
چون نخواهم زیست دور از روی او، بهر خدا
تیغ بردارید و پیش او مرا بسمل کنید
بهر قتلم رنجه میدارید دست ناز کش
هم بدست خود مرا قربان آن قاتل کنید
چون بعزم خاک بردارید تابوت مرا
هر قدم، صد جا، بگرد کوی او منزل کنید
تا رخش من بینم و جز من نبیند دیگری
پیش رویش پرده چشم مرا حایل کنید
دل در آن کویست و من بیدل، خدا را، بعد ازین
بگذرید از فکر دل، فکر من بیدل کنید
ای حریفانی، که جا در بزم آن مه کرده اید
تا هلالی هم درآید، رخصتی حاصل کنید
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: علی پیسپار
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
من نمیخواهم که : در کویش مرا بسمل کنید
حیف باشد کان چنان خاکی بخونم گل کنید
هوش مصنوعی: نمیخواهم که در کوی تو مرا به قتل برسانید، چون دعا میکنم که این خاکی که مجروح میشود، به خونم گلی زیبا بیافریند.
چون نخواهم زیست دور از روی او، بهر خدا
تیغ بردارید و پیش او مرا بسمل کنید
هوش مصنوعی: چون نمیتوانم دور از چهرهی او زندگی کنم، به خاطر خدا، شمشیری برندارید و من را در برابر او از پای درآورید.
بهر قتلم رنجه میدارید دست ناز کش
هم بدست خود مرا قربان آن قاتل کنید
هوش مصنوعی: شما برای کشتن من خیلی زحمت میکشید، اما با ناز و محبت خود به من آزار میزنید. من آمادهام که به خاطر آن قاتل فدا شوم.
چون بعزم خاک بردارید تابوت مرا
هر قدم، صد جا، بگرد کوی او منزل کنید
هوش مصنوعی: وقتی که تصمیم به خاکسپاری من بگیرید، در هر قدم که برمیدارید، صد جا را جستجو کنید تا به کوی او برسید و در آنجا مأوا بگیرید.
تا رخش من بینم و جز من نبیند دیگری
پیش رویش پرده چشم مرا حایل کنید
هوش مصنوعی: تا زمانی که چهره محبوبم را ببینم و هیچ کس دیگری تماشایش نکند، چشمهایم را از بقیه пنهان کنید.
دل در آن کویست و من بیدل، خدا را، بعد ازین
بگذرید از فکر دل، فکر من بیدل کنید
هوش مصنوعی: دل در آن کوی است و من بیقرار. پس از این، دیگر به فکر دل نباشید و به فکر من بیدل باشید.
ای حریفانی، که جا در بزم آن مه کرده اید
تا هلالی هم درآید، رخصتی حاصل کنید
هوش مصنوعی: ای رفقا! شما که در میهمانی آن ماه لبخند زدهاید، تا هلالی هم به جمعتان بپیوندد، کمی مهلت بگیرید.