گنجور

شمارهٔ ۱۷۲

وه! که سودای تو آخر سر بشیدایی کشید
قصه عشق نهان ما برسوایی کشید
آخر، ای جان، روزی از حال دل زارم بپرس
تا بگویم: آنچه در شبهای تنهایی کشید
میکشند از داغ سودایت خردمندان شهر
آنچه مجنون بیابان گرد صحرایی کشید
حال ما و فتنه چشم تو میداند که چیست؟
هر که روزی غارت ترکان یغمایی کشید
بنده آن سرو آزادم، که بر رخسار گل
خال رعنایی نهاد و خط زیبایی کشید
طاقت هجران ندارد ناز پرورد وصال
داغ و درد عشق را نتوان برعنایی کشید
صبر فرمودن هلالی را مفرما، ای طبیب
زانکه نتوان بیش ازین رنج شکیبایی کشید

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: علی پی‌سپار

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

وه! که سودای تو آخر سر بشیدایی کشید
قصه عشق نهان ما برسوایی کشید
هوش مصنوعی: وای! عشق تو مرا به جنون کشاند و داستان عشق پنهانی‌ام را به آشفتگی و بی‌نظمی دچار کرد.
آخر، ای جان، روزی از حال دل زارم بپرس
تا بگویم: آنچه در شبهای تنهایی کشید
هوش مصنوعی: ای عزیز، وقتی که روزی از حال دل غمگین من بپرسی، آن زمان می‌توانم بگویم که در شب‌های تنهایی چه درد و رنجی را متحمل شده‌ام.
میکشند از داغ سودایت خردمندان شهر
آنچه مجنون بیابان گرد صحرایی کشید
هوش مصنوعی: خردمندان شهر به خاطر عشق و حسرتی که به معشوق دارند، زجرها و دردهایی را تحمل می‌کنند که مجنون در بیابان با عشق خود کشیده است.
حال ما و فتنه چشم تو میداند که چیست؟
هر که روزی غارت ترکان یغمایی کشید
هوش مصنوعی: حال و هوای ما و جذابیت نگاه تو را فقط خدا می‌داند. هر کسی که یک بار طعم زیبایی و جذابیت‌های دل‌فریب را چشیده باشد، می‌فهمد که چه حالتی دارد.
بنده آن سرو آزادم، که بر رخسار گل
خال رعنایی نهاد و خط زیبایی کشید
هوش مصنوعی: من آن آزادم که شبیه سروی زیبا هستم، که بر روی گونه گل، نشانه‌ای جذاب گذاشته و خطی دلربا کشیده است.
طاقت هجران ندارد ناز پرورد وصال
داغ و درد عشق را نتوان برعنایی کشید
هوش مصنوعی: این بیت به بیان احساساتی عمیق در مورد عشق و جدایی می‌پردازد. می‌گوید کسی که به عشق و زیبایی عادت کرده، نمی‌تواند درد و رنج جدایی را تحمل کند. عشق و وصال پر از شور و شوق است، اما جدایی و فراق دردهای زیادی به همراه دارد که برای کسی که به عشق عادت کرده، قابل تحمل نیست.
صبر فرمودن هلالی را مفرما، ای طبیب
زانکه نتوان بیش ازین رنج شکیبایی کشید
هوش مصنوعی: ای پزشک، هلالی را به صبر وادار نکن، زیرا او دیگر نمی‌تواند بیشتر از این رنج را تحمل کند.