گنجور

شمارهٔ ۱۷۰

بهر درد دل ما از تو دوایی نرسید
سعی بسیار نمودیم، بجایی نرسید
ما اسیران بتو هرگز ننمودیم وفا
که همان لحظه بما از تو جفایی نرسید
قامتم چنگ شد و لطف تو ننواخت مرا
بی نوایی ز تو هرگز بنوایی نرسید
با چنین قامت و بالا نرسیدی بکسی
کز تو بر سینه او تیر بلایی نرسید
دیده، گو: آن بده گلشن امید مرا
کز گل این چمنم بوی وفایی نرسید
حالتی نیست در آنکس، که بجان و دل او
فتنه جلوگر عشوه نمایی نرسید
گر هلالی بوصالت نرسد نیست عجب
هیچ گه منصب شاهی بگدایی نرسید

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: علی پی‌سپار

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بهر درد دل ما از تو دوایی نرسید
سعی بسیار نمودیم، بجایی نرسید
هوش مصنوعی: برای درد دل ما از تو هیچ درمانی نرسید. با اینکه تلاش زیادی کردیم، به نتیجه‌ای نرسیدیم.
ما اسیران بتو هرگز ننمودیم وفا
که همان لحظه بما از تو جفایی نرسید
هوش مصنوعی: ما هرگز به تو وفا نکردیم، زیرا در همان لحظه که به ما آسیب رساندی، نشان از وفای ما نبود.
قامتم چنگ شد و لطف تو ننواخت مرا
بی نوایی ز تو هرگز بنوایی نرسید
هوش مصنوعی: به خاطر وضعیت نامناسب و فقرم، نتوانستم از لطف و محبت تو بهره‌مند شوم و هرگز از تو کمکی دریافت نکردم.
با چنین قامت و بالا نرسیدی بکسی
کز تو بر سینه او تیر بلایی نرسید
هوش مصنوعی: با این قد و قامت زیبا، تو به کسی نرسیدی که تیر بلا از سینه‌اش عبور نکرده باشد.
دیده، گو: آن بده گلشن امید مرا
کز گل این چمنم بوی وفایی نرسید
هوش مصنوعی: ای چشم، بگو که به من گلستان امید را بده، زیرا از این گل‌ها در این بوستان، بوی وفا و صداقت به من نرسیده است.
حالتی نیست در آنکس، که بجان و دل او
فتنه جلوگر عشوه نمایی نرسید
هوش مصنوعی: در او هیچ حالتی نیست که فتنه و زیبایی عشق جان و دل او را تحت تأثیر قرار دهد.
گر هلالی بوصالت نرسد نیست عجب
هیچ گه منصب شاهی بگدایی نرسید
هوش مصنوعی: اگر هلالی به وصالت نرسد، تعجبی نیست؛ زیرا هیچ گاه، جانشین شاهی به دست گدایان نمی‌افتد.