گنجور

شمارهٔ ۱۶۹

دل به درد آمد و این درد به درمان نرسید
سر درین کار شد و کار به سامان نرسید
آن جفا پیشه، که بر ناله من رحم نکرد
کافری بود، به فریاد مسلمان نرسید
کس بر آن شه خوبان غم من عرض نکرد
وه! که درد دل درویش به سلطان نرسید
وه! که تا گشت سرم بر سر میدان تو خاک
بعد از آن پای تو یک روز به میدان نرسید
تو چه دانی که: چه حال است مرا در ره عشق؟
چون ترا گردی ازین راه به دامان نرسید
عاقبت دست به دامان رقیب تو زدم
چه کنم؟ دست من او را به گریبان نرسید
عمرها خواست، هلالی، که به خوبان برسد
مرد بیچاره و یک روز بدیشان نرسید

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: علی پی‌سپار

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دل به درد آمد و این درد به درمان نرسید
سر درین کار شد و کار به سامان نرسید
هوش مصنوعی: دل دچار درد شد و این درد هیچ درمانی نداشت. در این وضعیت تلاش‌ها انجام شد، اما هیچ چیز به سامان و نظم نرسید.
آن جفا پیشه، که بر ناله من رحم نکرد
کافری بود، به فریاد مسلمان نرسید
هوش مصنوعی: آن ظالمی که به ناله‌هایم توجه نکرد، انسانی بی‌اطلاع و کافر بود که به فریاد یک مسلمان نرسید.
کس بر آن شه خوبان غم من عرض نکرد
وه! که درد دل درویش به سلطان نرسید
هوش مصنوعی: هیچ‌کس غم من را به آن پادشاه زیبا عرضه نکرد، افسوس! که درد دل این درویش به سلطان نرسید.
وه! که تا گشت سرم بر سر میدان تو خاک
بعد از آن پای تو یک روز به میدان نرسید
هوش مصنوعی: وای بر من که وقتی سرم بر روی خاک میدان تو افتاد، پای تو هرگز به آن میدان نرسید.
تو چه دانی که: چه حال است مرا در ره عشق؟
چون ترا گردی ازین راه به دامان نرسید
هوش مصنوعی: تو چه می‌دانی که در مسیر عشق من چه حال و روزی دارم؟ وقتی تو از این راه به سرانجام نرسی، چه بر من می‌گذرد؟
عاقبت دست به دامان رقیب تو زدم
چه کنم؟ دست من او را به گریبان نرسید
هوش مصنوعی: در نهایت ناچار شدم به رقیب تو متوسل شوم، اما چه کنم که نتوانستم او را به دست بیاورم و به گریبانش برسم.
عمرها خواست، هلالی، که به خوبان برسد
مرد بیچاره و یک روز بدیشان نرسید
هوش مصنوعی: هزاران سال عمر گذشت و این مرد بدبخت تلاش کرد تا به محبوبان و خوبان برسد، اما هرگز نتوانست به آنان دست یابد.