شمارهٔ ۱۷
شوق درون بسوی دری می کشد مرا
من خود نمیروم، دگری میکشد مرا
با آن مدد که جذبه عشق قوی کند
دیگر بجای پر خطری میکشد مرا
تهمت کش صلاحم وزین لعبتان مدام
خاطر بلعب عشوه گری میکشد مرا
صد میل آتشین بگناه نگاه گرم
در دیده تیزی نظری میکشد مرا
خاکم مگر بجانب خود میکشد؟ که دل
بیخود بخاک رهگذری میکشد مرا
من آنقدر، که هست توان، پای میکشم
امداد دوست هم قدری میکشد مرا
از بار غم، چو یکشبه ماهی، بزیر کوه
شکل هلالی کمری میکشد مرا
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: علی پیسپار
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
شوق درون بسوی دری می کشد مرا
من خود نمیروم، دگری میکشد مرا
هوش مصنوعی: شوق و اشتیاق درونم به سمت دری میکشد، من به تنهایی حرکت نمیکنم، بلکه نیروی دیگری من را به جلو میبرد.
با آن مدد که جذبه عشق قوی کند
دیگر بجای پر خطری میکشد مرا
هوش مصنوعی: با کمک آن نیروی قوی عشق، در حال حاضر دیگر به جایی خطرناک نمیکشم.
تهمت کش صلاحم وزین لعبتان مدام
خاطر بلعب عشوه گری میکشد مرا
هوش مصنوعی: مرا به تهمت و افترا متهم میکنند، در حالی که پیوسته سرگرم بازی و عشقورزی هستم که ذهن من را به خود مشغول کرده است.
صد میل آتشین بگناه نگاه گرم
در دیده تیزی نظری میکشد مرا
هوش مصنوعی: نگاه پرحرارت و با گناه تو، همچون آتش مرا به شدت جذب میکند و چشمان تیزبین تو دائم توجهام را جلب میکند.
خاکم مگر بجانب خود میکشد؟ که دل
بیخود بخاک رهگذری میکشد مرا
هوش مصنوعی: آیا خاک مرا به سمت خود میکشاند؟ زیرا دل من بیدلیل به سمت یک رهگذر جذب میشود.
من آنقدر، که هست توان، پای میکشم
امداد دوست هم قدری میکشد مرا
هوش مصنوعی: من به اندازهای که از خودم برمیآید تلاش میکنم، و کمکهای دوستان هم کمی مرا به جلو میبرد.
از بار غم، چو یکشبه ماهی، بزیر کوه
شکل هلالی کمری میکشد مرا
هوش مصنوعی: از شدت اندوه و غم، مانند ماهی که در زیر کوه شکل هلالی را به خود میگیرد، مرا نیز به سمت خود میکشد.