شمارهٔ ۱۶۷
ای کسانی که بخاک قدمش جا دارید
گاه گاه از من محروم شده یاد آرید
تا کی از حسرت او خیزم و بر خاک افتم؟
وقت آنست که از خاک مرا بردارید
گر ز نزدیک نخواهد که ببینم رویش
باری، از دور بنظاره او بگذارید
بی شمارند صف جمع غلامان در پیش
بنده را در صف آن جمع یکی بشمارید
گرد آن کوی سگانند بسی، بهر خدا
که مرا نیز در آن کوی سگی پندارید
بعد مردن سر من در سر کویش فگنید
ور توانید بخاک قدمش بسپارید
تا کی، ای سنگدلان، مرگ هلالی طلبید؟
مرد بیچاره، شما نیز همین انگارید
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: علی پیسپار
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای کسانی که بخاک قدمش جا دارید
گاه گاه از من محروم شده یاد آرید
هوش مصنوعی: ای کسانی که در کنار او خود را سرفراز میدانید، هر از گاهی به یاد من که از او دور ماندهام، بیفتید.
تا کی از حسرت او خیزم و بر خاک افتم؟
وقت آنست که از خاک مرا بردارید
هوش مصنوعی: دیگر چقدر باید به خاطر او اندوهگین باشم و بر زمین بیفتم؟ وقت آن رسیده که من را از این حال رها کنید و از زمین بلند کنید.
گر ز نزدیک نخواهد که ببینم رویش
باری، از دور بنظاره او بگذارید
هوش مصنوعی: اگر از نزدیک نخواهد که من چهرهاش را ببینم، پس اجازه دهید که از دور نگاهی به او بیندازم.
بی شمارند صف جمع غلامان در پیش
بنده را در صف آن جمع یکی بشمارید
هوش مصنوعی: بسیاری از غلامان در کنار من ایستادهاند، اما از میان این جمع، فقط من را به حساب بیاورید.
گرد آن کوی سگانند بسی، بهر خدا
که مرا نیز در آن کوی سگی پندارید
هوش مصنوعی: در آن محلهای که سگان حضور دارند، بسیارند افرادی که به خاطر خدا مرا هم به عنوان یک سگ تصور کنند.
بعد مردن سر من در سر کویش فگنید
ور توانید بخاک قدمش بسپارید
هوش مصنوعی: پس از مرگ، سر من را در کوی تو بگذارید و اگر ممکن است، به خاک پای تو بسپارید.
تا کی، ای سنگدلان، مرگ هلالی طلبید؟
مرد بیچاره، شما نیز همین انگارید
هوش مصنوعی: تا کی، ای کسانی که دلهای سختی دارید، خواهان مرگ هلالی هستید؟ این مرد بیچاره هم از شما، مشابه به همین حال است.