گنجور

شمارهٔ ۱۶۶

آخر از غیب دری بر رخ ما بگشاید
دیگران گر نگشایند، خدا بگشاید
دلبران، کار من از جور شما مشکل شد
مگر این کار هم از لطف شما بگشاید
بر دل از هیچ طرف باد نشاطی نوزید
یارب! این غنچه پژمرده کجا بگشاید؟
نگشاید دل ما، تا نگشایی خم زلف
زلف خود را بگشا، تا دل ما بگشاید
باشد آسایش آن سیم تن آسایش جان
جان بیاساید، اگر بند قبا بگشاید
میکشم آه که: بگشا رخ گلگون، لیکن
این گلی نیست که از باد صبا بگشاید
تا بدشنام هلالی بگشایی لب خویش
هر سحر، گریه کنان، دست دعا بگشاید

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: علی پی‌سپار

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آخر از غیب دری بر رخ ما بگشاید
دیگران گر نگشایند، خدا بگشاید
هوش مصنوعی: در نهایت، اگر دیگران نتوانند راهی برای ما باز کنند، خداوند خودش به ما کمک خواهد کرد و در را به سوی ما خواهد گشود.
دلبران، کار من از جور شما مشکل شد
مگر این کار هم از لطف شما بگشاید
هوش مصنوعی: دلبران، عشق و محبت شما برای من دشواری‌هایی به وجود آورده است، اما امیدوارم که این محبت شما بتواند کمی از این سختی‌ها را کاهش دهد.
بر دل از هیچ طرف باد نشاطی نوزید
یارب! این غنچه پژمرده کجا بگشاید؟
هوش مصنوعی: ای کاش از هیچ طرف نسیمی دل را شاد نمی‌کند، این غنچه‌ی پژمرده کجا می‌تواند باز شود؟
نگشاید دل ما، تا نگشایی خم زلف
زلف خود را بگشا، تا دل ما بگشاید
هوش مصنوعی: دل ما زمانی باز خواهد شد که تو گره زلف خود را باز کنی. با این کار، دل ما نیز نرم و گشاده خواهد شد.
باشد آسایش آن سیم تن آسایش جان
جان بیاساید، اگر بند قبا بگشاید
هوش مصنوعی: اگر فردی زیبا و باطراوت در آسایش باشد، آرامش روح و جان نیز به او منتقل می‌شود؛ اما اگر او تن خود را از قید و بند رها کند، ممکن است آرامش را از دست بدهد.
میکشم آه که: بگشا رخ گلگون، لیکن
این گلی نیست که از باد صبا بگشاید
هوش مصنوعی: من با صدای آهی می‌گویم: ای گل زیبا، چهره‌ات را نما، اما این گلی نیست که با وزش نسیم صبحگاهی شکوفا شود.
تا بدشنام هلالی بگشایی لب خویش
هر سحر، گریه کنان، دست دعا بگشاید
هوش مصنوعی: هر صبح وقتی که می‌خواهی بدگویی‌های هلالی را بگویی، با حالت گریه و اشک، دست‌هایت را به دعا بلند کن.