شمارهٔ ۱۶۱
غمی، کز درد عشقت، بر دل ناشاد میآید
اگر با کوه گویم، سنگ در فریاد میآید
دلم، روزی که طرح عشق میانداخت، دانستم
که: گر سازم بنای صبر بی بنیاد میآید
نمیدانم چه بیرحمیست آن سلطان خوبان را
که هرگه داد خواهم بر سر بیداد میآید
رقیبا، گر ترا اندیشه ما نیست معذوری
کجا بیدرد را از دردمندان یاد میآید؟
طفیل بندگان، من هم قبول افتادهام، گویا
که از هر جانب آواز مبارک باد میآید
عجب خاک فرحناکست کوی میفروشان را!
که هرکس میرود غمگین، همان دم شاد میآید
چه نسبت با رقیب سنگدل مسکین هلالی را؟
نمیآید ز خسرو آنچه از فرهاد میآید
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: علی پیسپار
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
غمی، کز درد عشقت، بر دل ناشاد میآید
اگر با کوه گویم، سنگ در فریاد میآید
هوش مصنوعی: غم ناشی از عشق تو بر دلم سنگینی میکند، اگر این احساس را با کوهها در میان بگذارم، حتی سنگها هم در واکنش به آن فریاد خواهند زد.
دلم، روزی که طرح عشق میانداخت، دانستم
که: گر سازم بنای صبر بی بنیاد میآید
هوش مصنوعی: زمانی که عشق را در دل بنا کردم، متوجه شدم که اگر بخواهم صبر بسازم، این ساختار بیاساس و ناپایدار خواهد بود.
نمیدانم چه بیرحمیست آن سلطان خوبان را
که هرگه داد خواهم بر سر بیداد میآید
هوش مصنوعی: نمیدانم چه بیرحمیست که آن پادشاه نیکوکار هر بار که از ظلم و ستم شکایت میکنم، بیشتر بر دل من سختی میدهد.
رقیبا، گر ترا اندیشه ما نیست معذوری
کجا بیدرد را از دردمندان یاد میآید؟
هوش مصنوعی: ای رقیب، اگر تو به فکر ما نیستی، اشکالی ندارد؛ کسی که خود دردی ندارد، چگونه میتواند یاد دردمندان را به خاطر بیاورد؟
طفیل بندگان، من هم قبول افتادهام، گویا
که از هر جانب آواز مبارک باد میآید
هوش مصنوعی: من هم به عنوان یک نفر در خدمت بندگان هستم و به نظر میرسد که از هر سو صدای تبریک و خوش آمد گویی به گوش میرسد.
عجب خاک فرحناکست کوی میفروشان را!
که هرکس میرود غمگین، همان دم شاد میآید
هوش مصنوعی: کوی میفروشان، جایی خوشحالکننده است! هر کسی که به آنجا میرود، با دل آزرده میرود اما در همان لحظه شاد و خوشحال برمیگردد.
چه نسبت با رقیب سنگدل مسکین هلالی را؟
نمیآید ز خسرو آنچه از فرهاد میآید
هوش مصنوعی: چه ارتباطی بین رقابت با آن معشوق بیرحم و بیپناه است؟ آنچه از خسرو برمیآید، به پای کارهای فرهاد نمیرسد.