گنجور

شمارهٔ ۱۵۷

اگر نه از گل نو رسته بوی یار آید
هوای باغ و تماشای گل چه کار آید؟
بهار میرسد، آهنگ باغ کن، زان پیش
که رفته باشی و بار دگر بهار آید
ز باده سرخوشی خود، زمان زمان، نو کن
چنان مکن که: رود مستی و خمار آید
فتاد کشتی عمرم بموج خیر فراق
امید نیست کزین ورطه بر کنار آید
هزار عاشق دلخسته خاک راه تو باد
ولی مباد که بر دامنت غبار آید
جدا ز لعل تو هر قطره ای ز آب حیات
مرا بدیده چو پیکان آبدار آید
چو بار نیست برین آستان هلالی را
ازین چه سود که روزی هزار بار آید؟

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: علی پی‌سپار

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

اگر نه از گل نو رسته بوی یار آید
هوای باغ و تماشای گل چه کار آید؟
هوش مصنوعی: اگر بوی معشوق از گلی تازه به مشام برسد، دیگر چه نیازی به بودن در باغ و تماشای گل‌ها هست؟
بهار میرسد، آهنگ باغ کن، زان پیش
که رفته باشی و بار دگر بهار آید
هوش مصنوعی: بهار دارد می‌آید، به باغ برو و از زیبایی‌اش لذت ببر، پیش از آنکه زمان از دست برود و دوباره بهار بیاید.
ز باده سرخوشی خود، زمان زمان، نو کن
چنان مکن که: رود مستی و خمار آید
هوش مصنوعی: از شراب خوشی خود هر از چندی، تازه و شاداب باش و طوری رفتار نکن که پس از مدتی، نشئگی و کسالت به سراغت بیاید.
فتاد کشتی عمرم بموج خیر فراق
امید نیست کزین ورطه بر کنار آید
هوش مصنوعی: کشتی عمر من در امواج تلخ جدایی غرق شده و امیدی ندارم که از این آشوب نجات پیدا کند.
هزار عاشق دلخسته خاک راه تو باد
ولی مباد که بر دامنت غبار آید
هوش مصنوعی: هزاران عاشق دل‌ شکسته آماده‌اند تا برای تو فدا شوند، اما نباید حتی ذره‌ای غبار بر دامن تو بنشیند.
جدا ز لعل تو هر قطره ای ز آب حیات
مرا بدیده چو پیکان آبدار آید
هوش مصنوعی: هر قطره‌ای از آب حیات که دور از زیبایی تو باشد، برای من مانند پیکانی سرد و بی‌روح جلوه می‌کند.
چو بار نیست برین آستان هلالی را
ازین چه سود که روزی هزار بار آید؟
هوش مصنوعی: اگر بر این درگاه هیچ کار و فایده‌ای نیست، پس چه سودی دارد که کسی به طور مکرر و بیهوده به آنجا بیاید؟