شمارهٔ ۱۵۶
زان پیشتر که جانان ناگه ز در درآید
از شادی وصالش، ترسم که: جان برآید
ناصح بصبر ما را بسیار خواند، لیکن
ما عاشقیم و از ما این کار کمتر آید
ای ترک شوخ، باری، در سر چه فتنه داری؟
کز شوخی تو هردم صد فتنه بر سر آید
جز عکس خود، که بینی، ز آیینه گاه گاهی
مثل تو دیگری کو، تا در برابر آید؟
گفتی که: با تو یارم، آه! این دروغ گفتی
ور زانکه راست باشد کی از تو باور آید؟
برگرد شمع رویت پروانه شد هلالی
یک بار، گر برانی، صد بار دیگر آید
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: علی پیسپار
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
زان پیشتر که جانان ناگه ز در درآید
از شادی وصالش، ترسم که: جان برآید
هوش مصنوعی: قبل از اینکه محبوب ناگهان از در وارد شود و مرا به شوق بیاورد، نگرانم که جانم از شدت شادی خارج شود.
ناصح بصبر ما را بسیار خواند، لیکن
ما عاشقیم و از ما این کار کمتر آید
هوش مصنوعی: نصیحتکننده ما را زیاد به صبر دعوت کرد، اما ما عاشق هستیم و از ما این کار کمتر برمیآید.
ای ترک شوخ، باری، در سر چه فتنه داری؟
کز شوخی تو هردم صد فتنه بر سر آید
هوش مصنوعی: ای دختر زیبا و بازیگوش، در دل تو چه آشوبی نهفته است؟ که از شیطنتها و شوخیهایت هر لحظه فتنه و آشفتگی به وجود میآید.
جز عکس خود، که بینی، ز آیینه گاه گاهی
مثل تو دیگری کو، تا در برابر آید؟
هوش مصنوعی: تنها تصویری که در آینه میبینی، خودت است. آیا کسی دیگری وجود دارد که بتواند مانند تو در برابر تو قرار بگیرد؟
گفتی که: با تو یارم، آه! این دروغ گفتی
ور زانکه راست باشد کی از تو باور آید؟
هوش مصنوعی: تو گفتی که با من دوست خواهی بود، اما افسوس! این حرفت دروغ است. اگر هم راست باشد، چگونه میتوانم از تو اعتماد کنم؟
برگرد شمع رویت پروانه شد هلالی
یک بار، گر برانی، صد بار دیگر آید
هوش مصنوعی: اگر یک بار لبخند تو را ببینم، مانند پروانهای به دور شمع محبتت میچرخم. حتی اگر تو مرا برانی، باز هم صد بار دیگر به سمت تو بازخواه آمد.