شمارهٔ ۱۵۳
هر گه آن قصاب خنجر بر گلوی من نهد
مینهم سر بر زمین تا پا بروی من نهد
آنکه هر سو کشته ای سر مینهد بر پای او
کشته آنم که روزی پا بسوی من نهد
خوی او تندست با من، گو: رقیب سنگدل
تا برآرد تیغ و پیش تند خوی من نهد
رازها در سینه دارم، گوشه ای خواهم که: یار
ساعتی گوش رضا بر گفتگوی من نهد
دفع سودای سر زلف تو نتواند حکیم
گر دو صد زنجیر بر هر تار موی من نهد
گرد غم را گر بآب دیده بنشانم دمی
باز برخیزد، قدم در جستجوی من نهد
بوی مشک آید ز اوراق هلالی سالها
گر دمی پیش غزال مشکبوی من نهد
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: علی پیسپار
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
هر گه آن قصاب خنجر بر گلوی من نهد
مینهم سر بر زمین تا پا بروی من نهد
هوش مصنوعی: هر بار که آن قصاب خنجرش را بر گلوی من میگذارد، من سرم را بر زمین میگذارم تا پا بر روی من بگذارد.
آنکه هر سو کشته ای سر مینهد بر پای او
کشته آنم که روزی پا بسوی من نهد
هوش مصنوعی: کسی که در هر سمت کشتهای به یاد اوست، من نیز همان کسی هستم که روزی به سوی او قدم گذاشتهام.
خوی او تندست با من، گو: رقیب سنگدل
تا برآرد تیغ و پیش تند خوی من نهد
هوش مصنوعی: اخلاق او با من بسیار تند و سخت است، بگو که رقیب سنگدل وقتی تیغ خود را بیرون میآورد، در برابر خشم شدید من قرار میگیرد.
رازها در سینه دارم، گوشه ای خواهم که: یار
ساعتی گوش رضا بر گفتگوی من نهد
هوش مصنوعی: من در دل خود رازهایی دارم و آرزو دارم مکانی پیدا کنم که محبوبم کمی وقتش را صرف شنیدن درد دلها و گفت و گوهای من کند.
دفع سودای سر زلف تو نتواند حکیم
گر دو صد زنجیر بر هر تار موی من نهد
هوش مصنوعی: فردی که به عشق و جذابیت سر زلف تو دچار شده، حتی اگر حکیم و دانا باشد، نمیتواند از این احساس رها شود. او نمیتواند از این عشق آزاد شود، حتی اگر صد زنجیر هم بر هر تار موی او بگذارد.
گرد غم را گر بآب دیده بنشانم دمی
باز برخیزد، قدم در جستجوی من نهد
هوش مصنوعی: اگر گرد غم را با اشکهایم برطرف کنم، باز هم به سرعت برمیگردد و قدم به جستجوی من میگذارد.
بوی مشک آید ز اوراق هلالی سالها
گر دمی پیش غزال مشکبوی من نهد
هوش مصنوعی: بوی خوش مشک از ورقهای کتاب هلالی به مشام میرسد، اگر غزالی که مشکش معروف است، یک لحظه در کنار من بنشیند.