گنجور

شمارهٔ ۱۵۰

کاکل ز چه بگذاشته ای تا کمر خود؟
مگذار بلاهای چنین را بسر خود
رفتار ترا، گر ملک از عرش ببیند
آید بزمین فرش کند بال و پر خود
چشم تو نهان یک نظر از لطف بینداخت
ما را ز چه انداخته ای از نظر خود؟
دیروز ز حال همه عالم خبرم بود
امروز چنانم که: ندارم خبر خود
در عشق تو از من اثری بیش نماندست
نزدیک شد آن دم که نیابم اثر خود
من کشته شوم به که جدا افتم از آن در
زارم بکش و دور میفگن ز در خود
دور از تو چه گویم: بچه حالست هلالی؟
درمانده بدرد دل خونین جگر خود

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: علی پی‌سپار

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

کاکل ز چه بگذاشته ای تا کمر خود؟
مگذار بلاهای چنین را بسر خود
هوش مصنوعی: چرا آن موهای بلند را تا کمر رها کرده‌ای؟ این مشکلات و سختی‌ها را به خودت راه نده.
رفتار ترا، گر ملک از عرش ببیند
آید بزمین فرش کند بال و پر خود
هوش مصنوعی: اگر ملائک رفتار تو را از آسمان ببینند، به زمین می‌آیند و برای تو بال و پر خود را فرش می‌کنند.
چشم تو نهان یک نظر از لطف بینداخت
ما را ز چه انداخته ای از نظر خود؟
هوش مصنوعی: چشم تو با یک نگاه مهربان ما را در تنگنا گذاشت، مگر چه چیزی باعث شده که از دید خود دورمان کنی؟
دیروز ز حال همه عالم خبرم بود
امروز چنانم که: ندارم خبر خود
هوش مصنوعی: دیروز از وضعیت و حال همه مردم آگاه بودم، اما امروز به قدری درگیر خودم هستم که حتی از حال خودم هم بی‌خبرم.
در عشق تو از من اثری بیش نماندست
نزدیک شد آن دم که نیابم اثر خود
هوش مصنوعی: در عشق تو، هیچ نشانی از من باقی نمانده است و زمان آن نزدیک شده که دیگر نتوانم اثری از خودم را پیدا کنم.
من کشته شوم به که جدا افتم از آن در
زارم بکش و دور میفگن ز در خود
هوش مصنوعی: اگر قرار است من بمیریم، بهتر است بمیری تا اینکه از آن در عزیز جدا شوم. مرا بکش و دور نرانی از در خودت.
دور از تو چه گویم: بچه حالست هلالی؟
درمانده بدرد دل خونین جگر خود
هوش مصنوعی: دور از تو چه بگویم؟ حال هلالی چطور است؟ من از درد دل و زخم‌های عمیق خود به شدت رنج می‌برم.