شمارهٔ ۱۵
یک دو روزی می گذارد یار من تنها مرا
وه! که هجران می کشد امروز، یا فردا مرا
شهر دلگیرست، تا آهنک صحرا کرد یار
میروم، شاید که بگشاید دل از صحرا مرا
یار آنجا و من این جا، وه! چه باشد گر فلک
یار را این جا رساند، یا برد آنجا مرا
ناله کمتر کن، دلا، پیش سگانش بعد ازین
چند سازی در میان مردمان رسوا مرا؟
غیر بدنامی ندارم سودی از سودای عشق
مایه بازار رسواییست این سودا مرا
می کشم، گفتی: هلالی را باستغنا و ناز
آری، آری، می کشد آن ناز و استغنا مرا
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: علی پیسپار
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
یک دو روزی می گذارد یار من تنها مرا
وه! که هجران می کشد امروز، یا فردا مرا
هوش مصنوعی: دو روزی بیشتر نمیگذرد که یارم مرا تنها گذاشته است. آه! گویی امروز یا فردا، درد دوری را تحمل میکنم.
شهر دلگیرست، تا آهنک صحرا کرد یار
میروم، شاید که بگشاید دل از صحرا مرا
هوش مصنوعی: شهر پر از دلتنگی است، اما چون یار به دشت میرود، من نیز از اینجا حرکت میکنم، شاید این سفر بتواند دل مرا از افسردگی آزاد کند.
یار آنجا و من این جا، وه! چه باشد گر فلک
یار را این جا رساند، یا برد آنجا مرا
هوش مصنوعی: یار در آنجا و من در اینجا هستم. آه! چه میشود اگر چرخ (سرنوشت) یار را به اینجا بیاورد یا اینکه من را به آنجا ببرد؟
ناله کمتر کن، دلا، پیش سگانش بعد ازین
چند سازی در میان مردمان رسوا مرا؟
هوش مصنوعی: عزیزم، کمتر ناله کن، زیرا پس از این، اگر به درد و فراق خود ادامه دهی، در جمع مردان رسوا خواهی شد و عذرت پیش سگها نیز پذیرفته نیست.
غیر بدنامی ندارم سودی از سودای عشق
مایه بازار رسواییست این سودا مرا
هوش مصنوعی: من از عشق فقط بدنامی به دست آوردهام و هیچ سود دیگری از آن ندارم. این عشق کهنه باعث شده است که در بازار رسوایی و سرزنش قرار بگیرم.
می کشم، گفتی: هلالی را باستغنا و ناز
آری، آری، می کشد آن ناز و استغنا مرا
هوش مصنوعی: میگویم که به خاطر زیبایی و خودپسندیات، میکشی و من را جذب میکنی، بله، همان زیبایی و خودپسندیات باعث میشود که گرفتار تو شوم.