گنجور

شمارهٔ ۱۴۶

دودی، که دوش بر سر کویت بلند بود
غافل مشو، که آه من دردمند بود
از ما شمار خیل شهیدان خود مپرس
آن خیل بی شمار که داند که چند بود؟
بستم بطره تو دل و رستم از غمت
آری، علاج عاشق بیچاره بند بود
یک ذره مانده بود ز من در شب فراق
آن ذره هم بر آتش هجران سپند بود
جان با سگان دوست، هلالی، سپرد و رفت
این شیوه گر پسند و گر ناپسند بود

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: علی پی‌سپار

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دودی، که دوش بر سر کویت بلند بود
غافل مشو، که آه من دردمند بود
هوش مصنوعی: دودی که دیروز بر بالای کوچه‌ات برافراشته شده بود، نباید نادیده‌اش بگیری؛ زیرا ناله و اندوه من در دل وجود دارد.
از ما شمار خیل شهیدان خود مپرس
آن خیل بی شمار که داند که چند بود؟
هوش مصنوعی: از ما درباره تعداد شهیدان نپرسید. آن جمعیت بی‌شمار را فقط خدا می‌داند که چند نفر هستند.
بستم بطره تو دل و رستم از غمت
آری، علاج عاشق بیچاره بند بود
هوش مصنوعی: من دلم را با بوسه‌های تو بسته‌ام و رستم از غم تو جدا شده است. درمان عشق بیچاره، بستگی به این دارد که از قید و بند عشق رها شود.
یک ذره مانده بود ز من در شب فراق
آن ذره هم بر آتش هجران سپند بود
هوش مصنوعی: در شب جدایی، تنها یک ذره از من باقی مانده بود و آن هم به اندازه‌ای دچار درد و سوز هجران بود که مانند آتش می‌سوزاند.
جان با سگان دوست، هلالی، سپرد و رفت
این شیوه گر پسند و گر ناپسند بود
هوش مصنوعی: جان با سگان دوست، هلالی، سپرد و رفت این شیوه گر پسند و گر ناپسند بود در اینجا شخصی با وفا به دوستان وفادار خود می‌پیوندد، حتی اگر دیگران نظرات متفاوتی درباره این انتخاب داشته باشند. او به شیوه‌ای که می‌زند فکر نمی‌کند و تنها به احساسات و روابط خود با دوستانش اهمیت می‌دهد.