شمارهٔ ۱۴۰
چو ترک من هوس مجلس شراب کند
هزار عاشق دل خسته را کباب کند
خراب چون نشوم از کرشمهای کسی
که در کرشمه اول جهان خراب کند؟
شدم ز حسرت او در نقاب خاک و هنوز
بخاک من چو رسد روی در نقاب کند
چه طالعست که ناگاه بر سرم روزی
اگر فرشته رحمت رسد عذاب کند؟
تپیدن دل من روز هجر دانی چیست؟
برای دیدن روی تو اضطراب کند
ز خواب چشم گشایی و فتنه انگیزی
تو آفتی، نگذاری که فتنه خواب کند
نمود وعده دیدار و دیدمش در خواب
نگویمش، که مبادا بآن حساب کند
چو سایه روی هلالی بخاک یکسان باد
اگر ز سایه تو رو بآفتاب کند
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: علی پیسپار
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چو ترک من هوس مجلس شراب کند
هزار عاشق دل خسته را کباب کند
هوش مصنوعی: وقتی معشوق من به یاد میافتد که در مجلس شراب حاضر شود، دل هزار عاشق خسته را به درد میآورد و میسوزاند.
خراب چون نشوم از کرشمهای کسی
که در کرشمه اول جهان خراب کند؟
هوش مصنوعی: چطور ممکن است من خراب و ویران نشوم، هنگامی که کسی با زیباییها و ترفندهایش میتواند در همان ابتدا تمام جهان را به ویرانی بکشد؟
شدم ز حسرت او در نقاب خاک و هنوز
بخاک من چو رسد روی در نقاب کند
هوش مصنوعی: به خاطر آرزوی او به زیر خاک رفتهام و هنوز وقتی او به خاک من میرسد، چهرهاش از زیر خاک بیرون میآید.
چه طالعست که ناگاه بر سرم روزی
اگر فرشته رحمت رسد عذاب کند؟
هوش مصنوعی: چه سرنوشت عجیبی دارم که اگر روزی فرشته رحمت بر من ظاهر شود، باز هم دچار عذاب و سختی میشوم!
تپیدن دل من روز هجر دانی چیست؟
برای دیدن روی تو اضطراب کند
هوش مصنوعی: دل من در روزهای جدایی چه حالتی دارد؟ میخواهد برای دیدن چهره تو، به شدت نگران و مضطرب باشد.
ز خواب چشم گشایی و فتنه انگیزی
تو آفتی، نگذاری که فتنه خواب کند
هوش مصنوعی: از خواب بیدار میشوی و با شور و هیجان خود، آفتی به وجود میآوری که اجازه نمیدهد دیگران در آرامش خفته و بیخبر باشند.
نمود وعده دیدار و دیدمش در خواب
نگویمش، که مبادا بآن حساب کند
هوش مصنوعی: در خواب وعده دیدار را دیدم و او را ملاقات کردم، اما نمیخواهم به او بگویم، چون ممکن است این را به حساب بیاورد.
چو سایه روی هلالی بخاک یکسان باد
اگر ز سایه تو رو بآفتاب کند
هوش مصنوعی: هرگاه سایهای بر هلالی بیفتد، اگر باد آن سایه را به سمت آفتاب ببرد، دیگر بر زمین نخواهد بود.

هلالی جغتایی