گنجور

شمارهٔ ۱۳۵

دلم رفت و جان حزین هم نماند
ز عمر اندکی ماند و این هم نماند
سرم خاک آن در شد و زود باشد
که گردش بروی زمین هم نماند
نشسته بخون مردم چشم، دانم
که در خانه مردم نشین هم نماند
چه هر دم بناز افگنی چین بر ابرو؟
مناز، ای بت چین، که چین هم نماند
گر افتاده خاکساری بمیرد
سهی قامت نازنین هم نماند
هلالی، اگر نیست حالت چو اول
مخور غم، که آخر چنین هم نماند

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعولن (متقارب مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: علی پی‌سپار

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دلم رفت و جان حزین هم نماند
ز عمر اندکی ماند و این هم نماند
هوش مصنوعی: دل من رفت و دیگر جان غم‌زده‌ام نیز باقی نماند. از عمرم تنها اندک زمانی باقی مانده که آن هم دیگر نمانده است.
سرم خاک آن در شد و زود باشد
که گردش بروی زمین هم نماند
هوش مصنوعی: سرم در خاک آن در خواهد شد و به زودی دیگر خبری از گرداندن من بر روی زمین نخواهد بود.
نشسته بخون مردم چشم، دانم
که در خانه مردم نشین هم نماند
هوش مصنوعی: من می‌دانم که وقتی در خانه‌ی مردم نشسته‌ام، دیگر در اینجا باقی نمی‌مانم.
چه هر دم بناز افگنی چین بر ابرو؟
مناز، ای بت چین، که چین هم نماند
هوش مصنوعی: آیا هر بار که تو با زیبایی‌های ابرویت تماشاگران را به حیرت می‌اندازی، من باید ناز و افراط تو را تحسین کنم؟ ای معشوق رشیق، با تکبر خود ناز نکن، زیرا زیبایی و جاذبه‌ات نیز پایدار نخواهد ماند.
گر افتاده خاکساری بمیرد
سهی قامت نازنین هم نماند
هوش مصنوعی: اگر خاکی افتاده بمیرد، حتی مَرد خوش‌قامت و زیبایی هم باقی نخواهد ماند.
هلالی، اگر نیست حالت چو اول
مخور غم، که آخر چنین هم نماند
هوش مصنوعی: هلالی، اگر حال و روزت مثل گذشته نیست، نگران نباش، چرا که این وضعیت هم همیشه باقی نمی‌ماند.