شمارهٔ ۱۲۹
نگسلد رشته جان من از آن سرو بلند
این چه نخلیست که دارد برگ جان پیوند؟
آه! از آن چشم، که چون سوی من افگند نگاه
چاکها در دلم از خنجر مژگان افگند
گر دهم جان بوفایش نپسندد هرگز
آه! از آن شوخ جفا پیشه دشوار پسند!
گر نگیرد ز سر لطف و کرم دست مرا
دست کوتاه من و دامن آن سرو بلند
منم از چشم تو قانع بنگاهی گاهی
وز تمنای میانت بخیالی خرسند
صد رهم بینی و نادیده کنی، آه ز تو!
حال من دیدن و این گونه تغافل تا چند؟
مهر رخسار تو، چون ذره، پریشانم ساخت
شوق خال تو مرا سوخت بر آتش چو سپند
شب هجر تو، هلالی، ز خراش دل خویش
چاک زد سینه، بنوعی که دل از خود بر کند
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: علی پیسپار
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
نگسلد رشته جان من از آن سرو بلند
این چه نخلیست که دارد برگ جان پیوند؟
هوش مصنوعی: عشقم به تو آنقدر قوی است که هیچ چیز نمیتواند آن را قطع کند. این محبت مثل درختی است که به زندگی و وجود من وابسته است و نمیتوانم از آن جدا شوم.
آه! از آن چشم، که چون سوی من افگند نگاه
چاکها در دلم از خنجر مژگان افگند
هوش مصنوعی: آه، از آن چشمان که وقتی به من نگاه میکنند، مانند چاقوی تیز در دلم زخمهایی به وجود میآورند.
گر دهم جان بوفایش نپسندد هرگز
آه! از آن شوخ جفا پیشه دشوار پسند!
هوش مصنوعی: اگر جانم را نثار او کنم، هیچگاه او را راضی نخواهد کرد. آه! چه دشوار است که کسی با این روحیه بازیگوش و ستمگر را پسندید.
گر نگیرد ز سر لطف و کرم دست مرا
دست کوتاه من و دامن آن سرو بلند
هوش مصنوعی: اگر به خاطر لطف و مهربانیاش دست مرا نگیرد، عملاً من با دستهای کوتاهام نمیتوانم به دامن آن سرو بلند برسم.
منم از چشم تو قانع بنگاهی گاهی
وز تمنای میانت بخیالی خرسند
هوش مصنوعی: من از نگاه تو راضی و خوشحالم و گاهی از اشتیاقی که به تو دارم، به خیال خودم شاد میشوم.
صد رهم بینی و نادیده کنی، آه ز تو!
حال من دیدن و این گونه تغافل تا چند؟
هوش مصنوعی: اگر با چشم خود ظلم و بیتوجهی تو را ببینم و تو همچنان به آن بیاعتنا باشی، آه از تو! حال من را میبینی و اینگونه بیتوجهی میکنی، تا چه زمانی؟
مهر رخسار تو، چون ذره، پریشانم ساخت
شوق خال تو مرا سوخت بر آتش چو سپند
هوش مصنوعی: زیبایی صورت تو، مانند ذرات نور، مرا گیج و حیران کرده است و عشق به خال تو چنان مرا سوزانده که مانند آتش در شدت سوختن هستم.
شب هجر تو، هلالی، ز خراش دل خویش
چاک زد سینه، بنوعی که دل از خود بر کند
هوش مصنوعی: در شب دوری تو، هلال (ماه) از درد دل خود به شدت زخم خورد و سینهاش چاک شد، به طوری که دلش از تمام وجودش جدا گشت.
حاشیه ها
1399/01/18 12:04
محمد
وقتی یاد کارهای روحانی رییس جمهور وقت ایران میفتم ناخود اگاه میگم آه از آن شیخ جفا پیشه دشوار پسند!
1399/01/18 19:04
۸
ای کاش دشوار پسند بود!!!
گدا منش است،شیخ و.......

هلالی جغتایی