شمارهٔ ۱۲۶
آه و صد آه! که آن مه ز سفر دیر آمد
شمع خورشید جمالش بنظر دیر آمد
گفت: سوی تو بقاصد بفرستم خبری
وه! که قاصد نفرستاد و خبر دیر آمد
تو مدد گار شو، ای خضر، که آن آب حیات
سوی این سوخته تشنه جگر دیر آمد
نوبهار چمن عیش بدل شد بخزان
زانکه آن شاخ گل تازه و تر دیر آمد
مردم از شوق هم آغوشی آن سرو، دریغ!
کان نهال چمن حسن ببر دیر آمد
ای فلک، پرتو خورشید جهانتاب کجاست؟
کامشب از غصه بمردیم و سحر دیر آمد
یار تا رفت، هلالی، من ازین غم مردم
که: چرا عمر من خسته بسر دیر آمد؟
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: علی پیسپار
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
آه و صد آه! که آن مه ز سفر دیر آمد
شمع خورشید جمالش بنظر دیر آمد
هوش مصنوعی: اوه و صد اوه! که آن معشوق پس از مدت طولانی برگشته است، شمعی که نور صورتش دیرتر از همیشه دیده میشود.
گفت: سوی تو بقاصد بفرستم خبری
وه! که قاصد نفرستاد و خبر دیر آمد
هوش مصنوعی: گفت: میخواهم خبری به سوی تو بفرستم، اما افسوس که فرستنده خبر را نفرستادم و خبر دیر رسید.
تو مدد گار شو، ای خضر، که آن آب حیات
سوی این سوخته تشنه جگر دیر آمد
هوش مصنوعی: ای خضر، تو به کمک بیا، چرا که آب حیات دیرتر به سمت این دل سوخته و تشنه در آمده است.
نوبهار چمن عیش بدل شد بخزان
زانکه آن شاخ گل تازه و تر دیر آمد
هوش مصنوعی: بهار تازه و شادابی چمن به پاییز تبدیل شد، زیرا آن شاخهی جدید و زیبا دیر به بار نشست و شکوفا شد.
مردم از شوق هم آغوشی آن سرو، دریغ!
کان نهال چمن حسن ببر دیر آمد
هوش مصنوعی: مردم از شوق دیدن و در کنار هم بودن آن دختر زیبا به شدت ناراحتند، زیرا او خیلی دیر به جمع ما پیوسته است.
ای فلک، پرتو خورشید جهانتاب کجاست؟
کامشب از غصه بمردیم و سحر دیر آمد
هوش مصنوعی: ای آسمان، نور خورشید که جهان را روشن میکند کجاست؟ امشب از اندوه بهترین حال را نداریم و صبح خیلی دیر آمد.
یار تا رفت، هلالی، من ازین غم مردم
که: چرا عمر من خسته بسر دیر آمد؟
هوش مصنوعی: وقتی که یار من رفت، من از این غم به شدت ناراحتم که چرا عمر من با این همه خستگی به کندی میگذرد.

هلالی جغتایی