گنجور

شمارهٔ ۱۲۳

گل شکفت و شوق آن گل چهره از سر تازه شد
وای جان من! که بر دل داغ دیگر تازه شد
گرد آن رخسار گل گون خط زنگاری دمید
همچو اطراف چمن، کز سبزه تر تازه شد
آمد از کویت نسیمی، غنچه دلها شکفت
گلشن جان زان نسیم روح پرور تازه شد
تا گذشتی همچو آب خضر بر طرف چمن
هر خس و خاشاک چون سرو و صنوبر تازه شد
توسنت بار دگر پا بر رخ زردم نهاد
دولت من بین! که بازم سکه زر تازه شد
زخمهای تیر مژگان سر بسر آورده بود
چون نمک پاشیدی از لبها، سراسر تازه شد
تازه شد جان هلالی، تا بخون عاشقان
رسم خونریزی از آن شوخ ستمگر تازه شد

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: علی پی‌سپار

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گل شکفت و شوق آن گل چهره از سر تازه شد
وای جان من! که بر دل داغ دیگر تازه شد
هوش مصنوعی: گل شکفته است و خوشحالی ناشی از آن باعث شده چهره‌ای تازه در چهره‌ام نمایان شود. وای بر من! که این شادی همچنین باعث شده درد جدیدی در دل به وجود آید.
گرد آن رخسار گل گون خط زنگاری دمید
همچو اطراف چمن، کز سبزه تر تازه شد
هوش مصنوعی: زیبایی آن چهره گل‌گون درخششی دارد که مانند حاشیه‌های چمن، به تازگی و طراوت سبزه‌هاست.
آمد از کویت نسیمی، غنچه دلها شکفت
گلشن جان زان نسیم روح پرور تازه شد
هوش مصنوعی: نسیمی از کوی تو وزید و دل‌ها را شاد کرد، باغ زندگی به خاطر این نسیم دل‌انگیز دوباره جوان و سرسبز شد.
تا گذشتی همچو آب خضر بر طرف چمن
هر خس و خاشاک چون سرو و صنوبر تازه شد
هوش مصنوعی: زمانی که تو همچون آب خضر از کنار چمن عبور می‌کنی، هر علف و گیاهی مانند سرو و صنوبر سرزنده و تازه می‌شود.
توسنت بار دگر پا بر رخ زردم نهاد
دولت من بین! که بازم سکه زر تازه شد
هوش مصنوعی: به این معناست که بار دیگر سرنوشت و موقعیت من تغییر کرده و اوضاع بر وفق مراد من است. حالا به لطف این تغییر، احساس می‌کنم که دوباره ثروت و خوشبختی به من روی آورده است.
زخمهای تیر مژگان سر بسر آورده بود
چون نمک پاشیدی از لبها، سراسر تازه شد
هوش مصنوعی: چشم‌های زیبا و لطیف او پر از درد و زخم شده بود، اما هنگامی که لبخند زیبای او را دیدم، همه چیز دوباره تازه و زنده شد.
تازه شد جان هلالی، تا بخون عاشقان
رسم خونریزی از آن شوخ ستمگر تازه شد
هوش مصنوعی: جان هلالی دوباره جوان شده است و به خاطر عشق ورزیدن به معشوق، خون عاشقان را به زمین می‌ریزد. این حماسه خونین از آن معشوق سرزنده و بازیگوش نشأت می‌گیرد.