گنجور

شمارهٔ ۱۲

من کیم بوسه زنم ساعد زیبایش را؟
گر مرا دست دهد بوسه زنم پایش را
چشم ناپاک بر آنچهره دریغست، دریغ
دیده پاک من اولیست تماشایش را
ناز میبارد از آن سرو سهی سر تا پا
این چه نازست؟ بنازم قد و بالایش را
خواهم از جامه جان خلعت آن سرو روان
تا در آغوش کشم قامت رعنایش را
جای او دیده خونبار شد، ای اشک، برو
هر دم از خون دل آغشته مکن جایش را
هیچ کس دل بخریداری یاری ندهد
که بهم بر نزند حسن تو سودایش را
زان دو لب هست تمنای هلالی سخنی
کاش، گویی، که: بر آرند تمنایش را

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: علی پی‌سپار

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

من کیم بوسه زنم ساعد زیبایش را؟
گر مرا دست دهد بوسه زنم پایش را
هوش مصنوعی: من کیستم که بخواهم ساعد زیبا را ببوسم؟ اگر او به من دستی بدهد، پایش را می‌بوسم.
چشم ناپاک بر آنچهره دریغست، دریغ
دیده پاک من اولیست تماشایش را
هوش مصنوعی: نگاه بد به آن چهره زیبا سزاوار نیست، دریغ از چشمان پاک من که اولین بیننده‌اش هستم.
ناز میبارد از آن سرو سهی سر تا پا
این چه نازست؟ بنازم قد و بالایش را
هوش مصنوعی: آن سرو زیبا با ناز و عشوه‌ای که دارد، زیبایی و قامتی خیره‌کننده دارد. من به زیبایی و ظاهر او افتخار می‌کنم.
خواهم از جامه جان خلعت آن سرو روان
تا در آغوش کشم قامت رعنایش را
هوش مصنوعی: می‌خواهم از جانم لباسی بگیرم تا بتوانم آن سرو زیبای روان را در آغوش بگیرم و قامت زیبایش را در نزدیکی خود داشته باشم.
جای او دیده خونبار شد، ای اشک، برو
هر دم از خون دل آغشته مکن جایش را
هوش مصنوعی: چشم من پر از اشک و غم شده است. ای اشک، هر لحظه نریز و این جای خالی را با گریه‌ات پر نکن.
هیچ کس دل بخریداری یاری ندهد
که بهم بر نزند حسن تو سودایش را
هوش مصنوعی: هیچ کس به کسی که عاشق توست، یاری نمی‌دهد تا احساساتش را نسبت به تو به هم بزند و از بین ببرد.
زان دو لب هست تمنای هلالی سخنی
کاش، گویی، که: بر آرند تمنایش را
هوش مصنوعی: از دو لبش خواسته‌ای مانند هلال، کاش می‌شد که بگوید آرزویش را برآورده کنند.

خوانش ها

12 غزل هلالی جغتایی به خوانش ااا راستین معتبرزاده ااا تکنوازی تار استاد فرهنگ شریف در آواز اصفهان ااا

حاشیه ها

1399/03/08 11:06
ابوآدم

جای او دیده ی خونبار شد ای اشک برو
هر دم از خون دل آغشته مکن جایش را
جای معشوق دیده ی من است(بروی چشم من جا دارد_ویا_از وقتی دیدمش جلوی چشمم) پس ای اشک(که از خون دل سرچشمه می گیری)
جایگاه معشوق مرا آلوده به خون دل نکن.