گنجور

شمارهٔ ۱۱

یار ما هرگز نیازارد دل اغیار را
گل سراسر آتشست، اما نسوزد خار را
دیگر از بی طاقتی خواهم گریبان چاک زد
چند پوشم سینه ریش و دل افگار را؟
بر من آزرده رحمی کن، خدا را، ای طبیب
مرهمی نه، کز دلم بیرون برد آزار را
باغ حسنت تازه شد از دیده گریان من
چشم من آب دگر داد آن گل رخسار را
روز هجر از خاطرم اندیشه وصلت نرفت
آرزوی صحت از دل کی رود بیمار را؟
حال خود گفتی: بگو، بسیار و اندک هرچه هست
صبر اندک را بگویم، یا غم بسیار را؟
دیدن دیدار جانان دولتی باشد عظیم
از خدا خواهد هلالی دولت دیدار را

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: علی پی‌سپار

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

یار ما هرگز نیازارد دل اغیار را
گل سراسر آتشست، اما نسوزد خار را
هوش مصنوعی: محبوب ما هرگز دل دیگران را نمی‌آزارد، او مانند گلی است که با وجود داشتن آتش درون، به خاری آسیب نمی‌زند.
دیگر از بی طاقتی خواهم گریبان چاک زد
چند پوشم سینه ریش و دل افگار را؟
هوش مصنوعی: از این پس، به خاطر بی‌تابی‌ام، دیگر نمی‌توانم خودم را کنترل کنم و نمی‌دانم چطور می‌توانم این درد و اندوه عمیق را که در دل دارم، به نمایش بگذارم.
بر من آزرده رحمی کن، خدا را، ای طبیب
مرهمی نه، کز دلم بیرون برد آزار را
هوش مصنوعی: به من رحم کن، ای پزشک، که مرهمی برای دل من باشی و دردها و رنج‌هایم را از دلم برطرف کنی.
باغ حسنت تازه شد از دیده گریان من
چشم من آب دگر داد آن گل رخسار را
هوش مصنوعی: باغ زیبایی تو با اشک‌های من تازه و سرزنده شده است. چشمان من با گریه، آب دیگری به آن گل رخسار بخشیده است.
روز هجر از خاطرم اندیشه وصلت نرفت
آرزوی صحت از دل کی رود بیمار را؟
هوش مصنوعی: در روز جدایی، اندیشه رسیدن به تو از ذهنم نمی‌رود. آرزوی سلامتی و بهبودی از دل بیمار هرگز از میان نمی‌رود.
حال خود گفتی: بگو، بسیار و اندک هرچه هست
صبر اندک را بگویم، یا غم بسیار را؟
هوش مصنوعی: حالت را توصیف کردی و پرسیدی که آیا باید از درد و غم کمی بگویم یا از غم و اندوهی که بسیار زیاد است؟
دیدن دیدار جانان دولتی باشد عظیم
از خدا خواهد هلالی دولت دیدار را
هوش مصنوعی: دیدن محبوب بزرگترین نعمت و blessing از سوی خداوند است و کسی که این نعمت را تجربه کند، خوشبختی و سعادت واقعی را یافته است.

خوانش ها

11 غزل هلالی جغتایی به خوانش ااا راستین معتبرزاده ااا تکنوازی تار استاد فرهنگ شریف در آواز اصفهان ااا

حاشیه ها

1399/03/08 11:06
ابوآدم

باغ حسنت تازه شد از دیده گریان من
چشم من آب دگر داد آن گل رخسار را
حسن و جمال تو چون باغی است که با اشک من آبیاری شده است.
چه بسیار زیبارویانی در تاریخ گم شدند و نامی ازشون نیست بلکه دیوانگی امثال مجنون است که روی لیلی ها رو جاودانه میکنه.