گنجور

شمارهٔ ۱۰

جان خوشست، اما نمیخواهم که: جان گویم ترا
خواهم از جان خوشتری باشد، که آن گویم ترا
من چه گویم کانچنان باشد که حد حسن تست؟
هم تو خود فرماکه: چونی، تا چنان گویم ترا
جان من، با آنکه خاص از بهر کشتن آمدی
ساعتی بنشین، که عمر جاودان گویم ترا
تا رقیبان را نبینم خوشدل از غمهای خویش
از تو بینم جور و با خود مهربان گویم ترا
بسکه میخواهم که باشم با تو در گفت و شنود
یک سخن گر بشنوم، صد داستان گویم ترا
قصه دشوار خود پیش تو گفتن مشکلست
مشکلی دارم، نمیدانم چه سان گویم ترا؟
هر کجا رفتی، هلالی، عاقبت رسوا شدی
جای آن دارد که: رسوای جهان گویم ترا

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: علی پی‌سپار

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

جان خوشست، اما نمیخواهم که: جان گویم ترا
خواهم از جان خوشتری باشد، که آن گویم ترا
هوش مصنوعی: حیات و زندگی برایم زیباست، اما نمی‌خواهم بگویم که تو را از جانم بیشتر دوست دارم، زیرا این احساس را به گونه‌ای دیگر به تو می‌گویم که شاید برایت شیرین‌تر باشد.
من چه گویم کانچنان باشد که حد حسن تست؟
هم تو خود فرماکه: چونی، تا چنان گویم ترا
هوش مصنوعی: من چه بگویم درباره‌ات وقتی که زیبایی‌ات از هر حدی فراتر است؟ خودت بگو چطور هستی تا من هم تو را به همان شکل توصیف کنم.
جان من، با آنکه خاص از بهر کشتن آمدی
ساعتی بنشین، که عمر جاودان گویم ترا
هوش مصنوعی: عزیزم، با اینکه تو برای کشتن من به اینجا آمده‌ای، کمی بمان و استراحت کن، چون من می‌گویم که عمر ابدی را به تو می‌بخشم.
تا رقیبان را نبینم خوشدل از غمهای خویش
از تو بینم جور و با خود مهربان گویم ترا
هوش مصنوعی: تا زمانی که رقبایم را نبینم، از غم‌های خود شاد و دل‌خوش هستم. اما وقتی تو را می‌بینم، رفتار ناتوان‌کننده‌ای از تو احساس می‌کنم و در عین حال، با خودم مهربانانه صحبت می‌کنم.
بسکه میخواهم که باشم با تو در گفت و شنود
یک سخن گر بشنوم، صد داستان گویم ترا
هوش مصنوعی: می‌خواهم آنقدر در گفت‌وگو با تو باشم که اگر یک جمله از تو بشنوم، هزاران قصه برایت بگویم.
قصه دشوار خود پیش تو گفتن مشکلست
مشکلی دارم، نمیدانم چه سان گویم ترا؟
هوش مصنوعی: گفتن داستان سختی که دارم، برایم دشوار است. مشکلی دارم و نمی‌دانم چگونه به تو بگویم.
هر کجا رفتی، هلالی، عاقبت رسوا شدی
جای آن دارد که: رسوای جهان گویم ترا
هوش مصنوعی: هر جا که رفتی، هلالی، در نهایت رسوا شدی و به گونه‌ای هست که باید بگویم تو رسوای دنیا هستی.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۰ به خوانش راستین معتبرزاده موسیقی زمینه تار نوازی استاد فرهنگ شریف با تنبک بهزاد رضوی نیا در آواز افشاری