شمارهٔ ۱۱۷
گر برون میآید، آن بیرحم، زارم میکشد
ور نمیآید، به درد انتظارم میکشد
گر، معاذ الله، نباشد دولت دیدار او
محنت هجران به اندک روزگارم میکشد
ای که گویی: بر سر آن کوی خواهی کشته شد
راضیم، بالله، اگر دانم که یارم میکشد
هرگه امسالش عتابآلوده میبینم به خود
یاد آن مسکیننوازیهای پارم میکشد
چون برون آید، کُلَهْ کج کرده، دامن بر زده
دیدن جولان آن چابکسوارم میکشد
ساقیا، امشب که مستم لطف کن خونم بریز
ور نه، چون فردا شود، رنج خمارم میکشد
زیر بار غم، هلالی، کار من جان کندنست
وه! که آخر محنت این کار و بارم میکشد
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: علی پیسپار
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گر برون میآید، آن بیرحم، زارم میکشد
ور نمیآید، به درد انتظارم میکشد
هوش مصنوعی: اگر آن بیرحم از بیرون بیاید، مرا به شدت عذاب میدهد و اگر نیاید، تحمل انتظارش مرا به درد میآورد.
گر، معاذ الله، نباشد دولت دیدار او
محنت هجران به اندک روزگارم میکشد
هوش مصنوعی: اگر بهخاطر خدا، دیدار او نباشد، عذاب جدایی به زودی مرا خواهد کشت.
ای که گویی: بر سر آن کوی خواهی کشته شد
راضیم، بالله، اگر دانم که یارم میکشد
هوش مصنوعی: تو که میگویی اگر در آن مکان کشته شوم، راضی هستی، به خدا اگر بدانم که محبوبم باعث مرگ من میشود، با کمال میل میپذیرم.
هرگه امسالش عتابآلوده میبینم به خود
یاد آن مسکیننوازیهای پارم میکشد
هوش مصنوعی: هر بار که امروز را با خود مرور میکنم، ناخودآگاه یاد مهربانیها و حسن نیتهایی میافتم که در گذشته نسبت به دیگران داشتم.
چون برون آید، کُلَهْ کج کرده، دامن بر زده
دیدن جولان آن چابکسوارم میکشد
هوش مصنوعی: زمانی که او به بیرون میآید، کلاهی کج بر سر دارد و دامنش را بالا زده است. دیدن حرکت آن سوار چابک، مرا مجذوب خود میکند.
ساقیا، امشب که مستم لطف کن خونم بریز
ور نه، چون فردا شود، رنج خمارم میکشد
هوش مصنوعی: ای ساقی، حالا که من در حال مستیام، لطف کن و می را بریز، وگرنه وقتی فردا برسد، عذاب خماری مرا گرفتار میکند.
زیر بار غم، هلالی، کار من جان کندنست
وه! که آخر محنت این کار و بارم میکشد
هوش مصنوعی: زیر فشار عذاب، زندگیام به شدت در حال از بین رفتن است و افسوس که در پایان، این سختی و زحمت من را به نابودی میکشاند.

هلالی جغتایی