گنجور

شمارهٔ ۱۱۶

بر سر بالین طبیب از ناله من زار شد
از برای صحت من آمد و بیمار شد
دوش در کنج غم از فریاد دل خوابم نبرد
بلکه از افغان من همسایه هم بیدار شد
صبر می کردم که، درد عشق خوبان کم شود
لیک از داروی تلخ اندوه من بسیار شد
مدعی، گویا، برای کشتن ما بس نبود
کان مه نامهربان هم رفت و با او یار شد
هر کرا سودای زلف آن پری دیوانه کرد
خانمان بر هم زد و رسوای هر بازار شد
من سگت، ای ترک آهو چشم، برقع باز کن
کز برای دیدن روی تو چشمم چار شد
بس که آمد بر سر کویت، هلالی، همچو اشک
از نظر افتاد و در چشم عزیزت خوار شد

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: علی پی‌سپار

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بر سر بالین طبیب از ناله من زار شد
از برای صحت من آمد و بیمار شد
هوش مصنوعی: در کنار من، پزشک از ناله‌های من غمگین شد و برای بهبودی من آمد، اما خود نیز بیمار گشت.
دوش در کنج غم از فریاد دل خوابم نبرد
بلکه از افغان من همسایه هم بیدار شد
هوش مصنوعی: دیروز در گوشه‌ای از غم، صدای دل من باعث نشد که خوابم ببرد، بلکه صدای نالۀ من همسایه را هم بیدار کرد.
صبر می کردم که، درد عشق خوبان کم شود
لیک از داروی تلخ اندوه من بسیار شد
هوش مصنوعی: منتظر بودم که رنج عشق محبوبان کم شود، اما متوجه شدم که اندوه من با دارویی تلخ بیشتر شد.
مدعی، گویا، برای کشتن ما بس نبود
کان مه نامهربان هم رفت و با او یار شد
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد شخصی که ادعا می‌کند، برای نابود کردن ما کافی نبوده است، زیرا آن ماه زیبا و بی‌رحم نیز از دنیای ما رفت و با کسی دیگر همراه شد.
هر کرا سودای زلف آن پری دیوانه کرد
خانمان بر هم زد و رسوای هر بازار شد
هوش مصنوعی: هر کسی که به زیبایی موهای آن پری عشق ورزد، زندگی‌اش را به هم می‌ریزد و در هر جایی نیز رسوا می‌گردد.
من سگت، ای ترک آهو چشم، برقع باز کن
کز برای دیدن روی تو چشمم چار شد
هوش مصنوعی: من مانند سگی هستم برای تو، ای دختر زیبا با چشمان مانند آهو. لطفاً حجاب خود را کنار بزن تا بتوانم چهره‌ی تو را ببینم؛ زیرا به خاطر دیدن تو، چشمانم ناتوان شده‌اند.
بس که آمد بر سر کویت، هلالی، همچو اشک
از نظر افتاد و در چشم عزیزت خوار شد
هوش مصنوعی: به قدری در کنار کوچه‌ات آمدم و ایستادم که مانند هلالی که به زمین می‌افتد، اشک از چشمانم ریخت و در چشم تو بی‌ارزش شدم.