گنجور

بخش ۳۸

ای نوازندهٔ دل رنجور
از تو هر داغ، یک نمکدان شور
اضطراب از دلم تراشد زنگ
از خروش دلم خراشد، سنگ
رگ جان، تار ارغنون از توست
خرد آشفتهٔ جنون از توست
خانه سوز دل غم اندیشان
نمک سینهٔ جگرریشان
لب زخمم، چو سوسن است کبود
شده از آه گرم، روزن دود
از تو دارم دلی نمک پرورد
تن رنجور، آشیانهٔ درد
عندلیب کهن نوای توام
در خروشیدنم، که نای توام
قطره با فیض توست طوفان زای
ذره با مهرت، آفتاب اندای
نوبهاران نسیم باغ دلم
لاله دامن زند به داغ دلم
نعمتت بیش از التماس من است
منتت، برتر از سپاس من است
هیبتت، پرده پوش آن نظر است
که ز خورشید تابناکتر است
دل پاک، از سروش تعلیم است
غرقهٔ موج خیز تسنیم است
خامه را از نم مداد روان
مومیایی ده شکسته زبان
دل و جان، جمله مستمندانت
آسمانها، نطاق بندانت
سربلند، آنکه در حکایت توست
دم پاک بلند رایت توست
از نفس برکشیده صبح، درفش
پرچمی کرد این پرند بنفش
قلمم موج خیز طوفان است
رقمم، حرز فیلسوفان است
کر نواگر شوم و گر خاموش
خم دل، دارد از شرابت جوش
در مدادم، فتاده موجهٔ نیل
می دمد خامه، صوراسرافیل
کیقبادم درین جهان فسوس
کز قلم می زنم، دوال به کوس
کیل من، درد عشق مکیال است
ناله در استخوان من، نال است
گر خروشم، ز دل فگارانم
ور خموشم، ز راز دارانم

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای نوازندهٔ دل رنجور
از تو هر داغ، یک نمکدان شور
هوش مصنوعی: ای نوازندهٔ دل، از تو هر داغی که بر دل من نشسته، مانند نمکدان شور است.
اضطراب از دلم تراشد زنگ
از خروش دلم خراشد، سنگ
هوش مصنوعی: نگرانی و آشفتگی در دلم موج می‌زند و صدای آن موج، مانند صدای سنگی است که بر رویش ساییده می‌شود.
رگ جان، تار ارغنون از توست
خرد آشفتهٔ جنون از توست
هوش مصنوعی: عشق و احساسات عمیق من به تو مربوط می‌شود، و جنون و شور و هیجان درونی‌ام نیز ریشه در وجود تو دارد.
خانه سوز دل غم اندیشان
نمک سینهٔ جگرریشان
هوش مصنوعی: دل‌های پر از غم مانند آتشی هستند که خانه‌ای را می‌سوزانند و این درد و رنج مانند نمکی است بر زخم کسانی که جگرشان سوخته است.
لب زخمم، چو سوسن است کبود
شده از آه گرم، روزن دود
هوش مصنوعی: لب من زخم و کبود شده همچون گل سوسن است، که به خاطر آهی گرم و سنگین، مثل روزن دود می‌باشد.
از تو دارم دلی نمک پرورد
تن رنجور، آشیانهٔ درد
هوش مصنوعی: دل من به خاطر تو پر از محبت و دوستی است، اما بدنم به خاطر غم و اندوهی که دارم درد می‌کند.
عندلیب کهن نوای توام
در خروشیدنم، که نای توام
هوش مصنوعی: پرنده‌ای کهن، صدای تو باعث شور و هیجان من شده است، زیرا تو نغمه منی.
قطره با فیض توست طوفان زای
ذره با مهرت، آفتاب اندای
هوش مصنوعی: قطره‌ای که از فیض و نعمت تو به وجود آمده، در واقع طوفانی است که به خاطر محبت تو به وجود آمده است. آفتاب نیز یادآور روشنایی و نعمت‌های توست.
نوبهاران نسیم باغ دلم
لاله دامن زند به داغ دلم
هوش مصنوعی: بهار به زیبایی و تازه‌گی به دلم نفوذ می‌کند و گلی خوشبو مانند لاله دامن بر می‌زند و نشان‌دهنده عواطف و احساسات عمیق من است.
نعمتت بیش از التماس من است
منتت، برتر از سپاس من است
هوش مصنوعی: نعمت تو بیشتر از آن است که من التماس کنم و لطف تو بالاتر از هر گونه تقدیر و تشکری است که بتوانم بکنم.
هیبتت، پرده پوش آن نظر است
که ز خورشید تابناکتر است
هوش مصنوعی: جذبه و زیبایی تو، چنان قدرتمند است که حتی نگاه‌های دیگر را هم پنهان می‌کند و درخشان‌تر از نور خورشید به نظر می‌رسد.
دل پاک، از سروش تعلیم است
غرقهٔ موج خیز تسنیم است
هوش مصنوعی: دل پاک، ناشی از الهام و آموزش الهی است و به مانند آبی زلال و شفاف، تحت تأثیر نیروهای مثبتی به آرامی در حرکت است.
خامه را از نم مداد روان
مومیایی ده شکسته زبان
هوش مصنوعی: قلم را با رطوبت خود مومیایی کن تا زبان شکسته‌اش را به حرکت درآورد.
دل و جان، جمله مستمندانت
آسمانها، نطاق بندانت
هوش مصنوعی: دل و جان، همه نیازمند تو هستند، ای آسمان‌ها، تو که بندگان و نگهدارندگان ما را در آغوش داری.
سربلند، آنکه در حکایت توست
دم پاک بلند رایت توست
هوش مصنوعی: کسی که در داستان تو ذکر شده و نامش به خوبی و نیکی بر زبان‌هاست، همیشه سرافراز و با افتخار خواهد بود.
از نفس برکشیده صبح، درفش
پرچمی کرد این پرند بنفش
هوش مصنوعی: به خاطر نفس تازه‌ای که صبح به همراه دارد، این پرنده بنفش مانند پرچمی بر افراشته شده است.
قلمم موج خیز طوفان است
رقمم، حرز فیلسوفان است
هوش مصنوعی: قلم من مانند موج‌های خروشان در طوفان است و نوشته‌هایم به عنوان یک وسیله حفاظتی برای دانشمندان و فیلسوفان به شمار می‌آید.
کر نواگر شوم و گر خاموش
خم دل، دارد از شرابت جوش
هوش مصنوعی: اگر من نوازنده شوم یا در سکوت بمانم، دل من به خاطر نوشیدنت به تلاطم می‌افتد.
در مدادم، فتاده موجهٔ نیل
می دمد خامه، صوراسرافیل
هوش مصنوعی: در مداد من، رنگ آبی همچون موج‌های نیل در حال جاری شدن است و قلم من مانند صوراسرافیل به نویسندگی مشغول است.
کیقبادم درین جهان فسوس
کز قلم می زنم، دوال به کوس
هوش مصنوعی: کیقباد، پادشاهی است که در این دنیا با قدرت و شکوهش درخشیده و اثرات و نشانه‌های خود را با قلمش بر جای می‌گذارد، مانند صدای طبل جنگ که قدرت او را به نمایش می‌گذارد.
کیل من، درد عشق مکیال است
ناله در استخوان من، نال است
هوش مصنوعی: عشق من معیاری است برای درد و آلامی که در وجودم نفوذ کرده و آنقدر عمیق است که در استخوان‌هایم نیز حس می‌شود.
گر خروشم، ز دل فگارانم
ور خموشم، ز راز دارانم
هوش مصنوعی: اگر پرشور و خروشم، از دل کسانی که دل را می‌فشانند است و اگر ساکت و خاموش هستم، به خاطر حفظ راز کسانی است که آن را نگه می‌دارند.