بخش ۶ - در مدح جدّش شیخ زاهد گیلانی سروده است
کو دل که رهِ مدیح پویم؟
یارای زبان کجا که گویم؟
حرفی ز ثنای شیخ ملّت
برهان طریقت و شریعت
نتوان نخل مدیح بستن
خاموش نمی توان نشستن
تمکینی ازو کنم تمنّا
تا پای سخن نلغزد از جا
خاموشیِ لب، شکیب خواهد
گل نغمهٔ عندلیب خواهد
دل داد به مدح نطق رایان
بر باد سوار شد سلیمان
پرورده، وفا گرای باشد
فرزند، پدر ستای باشد
خاص آن پدری که نوع انسان
با بوالبشرش بود ثناخوان
بیند چو دل از ثناگرانم
بوسد به لبِ ادب زبانم
یکتا گهر محیط عرفان
والا پدر تمام مردان
مفتاح خزاین معارف
مخصوص جزایل عواطف
از پایهٔ رفعتش چه پرسی؟
دم می نزنم ز عرش و کرسی
آن شیفتهٔ جمال بی چون
آیینهٔ حق، درون و بیرون
دریاکش فیض صبحگاهی
مفتون کرشمهٔ الهی
فیروز لوای آسمان تخت
فرخنده همای دولت و بخت
سلطان حق و دو عالمش دل
لوح الله و اسم اعظمش دل
پا بر پی مصطفی نهاده
چون سایهٔ مصطفی فتاده
در حلقهٔ ذکر اوست سرمست
از منطقه چرخ، سبحه در دست
زان تیغ که ادرا جهاد اکبر
تنهای هوس فتاده بی سر
فرزین کنِ نقش بی نیازان
شش ضربه دِه تمام بازان
فیّاض محاضرات تقدیس
کشّاف مذاکرات ادریس
تاج سر ملت است و دین هم
سرزنده ازوست، آن و این هم
ابراهیم دوم به همّت
دریوزه گر، ادهمش ز فطرت
آن زاهد از خودی مصفّا
فیروز نصیب قسط اوفا
خورشید چو خاتمش به فرمان
در دایرهاش فلک شکوهان
آن دیدهٔ روشنان ابداع
صیقل گر زنگ لوح انواع
گشتند چو جانیان مرتد
غارتگر ملت محمّد
از شرع نبی ز گردش هور
سر ماند عیان و عین مستور
این نخل ز باد فتنه شد سُست
از هر طرفی پناه می جست
چون دید ز فتنه عرصه را تنگ
در ذیل ولایتش بزد چنگ
طوبی خمیده کرد قد راست
شاخ و بر او جهان بیاراست
احیاکن دین مصطفی اوست
سالار سپاه اصفیا اوست
گیلان ز لقای او منور
گیلان چه؟ که چشم هفت کشور
خاک ره اوست تاج اشراف
جولانگه اوست قاف تا قاف
چون موج خطر، گرفت بالا
افشاند سر آستین به دریا
آرام گرفت بحر پرشور
او قاهر و روزگار مقهور
احصا نتوانمش کرامات
بالله صدق است این نه طامات
زان شب که ز فرش بسته او رخت
بیدار نگشته دیدهء بخت
آن خسرو آفتاب خرگاه
شب کرد دراز و روز کوتاه
روشن گهرانش اندرین جمع
دادند فروغ بزم چون شمع
بودند جهان فروز چون بدر
گشتند نهان چو لیلهٔ القدر
امروز منم از آن نیاکان
آلوده ای از نژاد پاکان
وامانده چو نقش پای در راه
خاکستر آتش گذرگاه
خود رفته و بر امیدواران
فیضش باقی ست روزگاران
شد لنگر تربتش ز افضال
آسودگی زمین ز زلزال
ای پایه فزای ارجمندی
درگاه تو برتر از بلندی
ای کعبه پناه دیر هادم
بر سدّه توست سدره خادم
ای روضهٔ تو حصار ایمان
بر مرکز تو مدار ایمان
درگاه تو را، ز زایران است
زان آبله پای، آسمان است
بال ملک است، بسترآرا
جنّت وطنان روضه ات را
روز است خلیع و شب سیه پی
غمّازی ازین، سیاهی از وی
در زاویهٔ تو، روز و شب نیست
در روضه جنّت این عجب نیست
آن خلوتیان برگزیده
در سلک مجرّدان جریده
مخصوص نعیمهای مشکور
فیروز به جدّ و جهد موفور
خدّام تو سروران معنی
فربه کن لاغران معنی
حیران همه در ارادت تو
در سلسله سعادت تو
برخاسته است و هست مکشوف
از دامن تو هزار معروف
گردیدهٔ مهر و مه شود کور
گیرد ز چراغ روضه ات نور
جاروب درت چو گشت دسته
چوگان غرور، شد شکسته
تلقین ز تو یافته ست ماناک
دلهای مسبّحان افلاک
کز غفلتشان فتور نبود
در طاعتشان قصور نبود
دل گر شود از خیالت آگاه
عقلت نبرد به خلوتش راه
از عالمیان تویی سرافراز
زیبد به نیاز عالمت ناز
نور ازلی به دلفروزی
نیران غضبی به خصم سوزی
ریزی گه جور کندن از بیخ
در جوی مجرّه خون مریخ
شاهان ز تو یافت فرقشان تاج
پوشیده ز خلعت تو دیباج
غازان چو جبین به پای تو سود
زین غازه جمال دولت افزود
بر ابر به تشنگان هستی
کرده کف تو چو پیش دستی
ای جان ز تو، جسم زاکیان را
ایمان به تو تازه، خاکیان را
من بنده رهی، ز خانه زادان
دارم دلکی به مدح شادان
خاموشی من زبان گویاست
گوهر، وصّاف ابر و دریاست
بزم صله ات یکی ست با فرض
همچون صلهٔ رحم، تو را فرض
کان، از کرم تو کاف بگرفت
فای شرف تو قاف بگرفت
باشد کرم تو در شماره
از کان افزون سه چار پاره
کردند ز طبع صافی من
آیینهٔ دأب خانه روشن
گرچه به ره اوفتاده ام سُست
سنگینی استخوانم از توست
بر خاطر خلق اگر گرانم
ناکس سبک است بر زبانم
شعرم شعریست خصم دیوان
کلکم علم جهان خدیوان
یاد تو دل مرا تسلیست
آرامش موسی از تجلّی ست
چون شبنم و لاله، اشک بی تاب
بر آتش سینه می زند آب
از نسبت توست چون کریمان
آزادیم از در لئیمان
حرمان زدهام ز طوف خاکت
خواهم مددی ز روح پاکت
بخش ۵ - در منقبت شاه سوار عرصهٔ لافتی سلام اللّه علیه: بر تارک خصم شاه مردانبخش ۷ - دربارهٔ پدر دانشمند خود سروده است: آذین چو کلام کلک بندد
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
کو دل که رهِ مدیح پویم؟
یارای زبان کجا که گویم؟
هوش مصنوعی: کجاست دلی که بتوانم به ستایشش بپردازم؟ توانایی بیان احساساتم کجا هست که بخواهم بگویم؟
حرفی ز ثنای شیخ ملّت
برهان طریقت و شریعت
هوش مصنوعی: در اینجا به ستایش و تمجید از رهبری مذهبی و دینی اشاره شده است که راهنماییهایی در مورد روش صحیح زندگی و اصول دینی ارائه میدهد. این بیان نشاندهنده اهمیت رهبر در هدایت مردم به سوی مسیر درست و مطابق با اصول و قوانین شرعی است.
نتوان نخل مدیح بستن
خاموش نمی توان نشستن
هوش مصنوعی: نمیتوان به ستودن نخل (و صفات خوب و بلندی او) پرداخته، در سکوت و بیتحرکی باقی ماند.
تمکینی ازو کنم تمنّا
تا پای سخن نلغزد از جا
هوش مصنوعی: من از او میخواهم که به من اجازه دهد تا وقتی صحبت میکنم، به درستی و با اطمینان صحبت کنم و لغزشی در کلامم پیش نیاید.
خاموشیِ لب، شکیب خواهد
گل نغمهٔ عندلیب خواهد
هوش مصنوعی: سکوت لبان نیازمند صبر است و این سکوت، موجب خواهد شد که نغمهای زیبا همچون آواز بلبل به گوش برسد.
دل داد به مدح نطق رایان
بر باد سوار شد سلیمان
هوش مصنوعی: دل خود را به ستایش کلام پرطنین و دلنشین بخشید و مانند سلیمان بر اوج قدرت و عظمت سوار شد.
پرورده، وفا گرای باشد
فرزند، پدر ستای باشد
هوش مصنوعی: کسی که به خوبی تربیت شده باشد، به وفاداری میگراید و به پدرش احترام میگذارد.
خاص آن پدری که نوع انسان
با بوالبشرش بود ثناخوان
هوش مصنوعی: این شعر به پدر بزرگوار و محترمی اشاره دارد که باعث افتخار نوع انسان است و همواره مورد ستایش قرار میگیرد. او به عنوان الگو و نمونهای از انسانیت شناخته میشود.
بیند چو دل از ثناگرانم
بوسد به لبِ ادب زبانم
هوش مصنوعی: وقتی دل من از ستایشکنندگان خود میبیند، با ادب به لبهای من میبوسد و زبانم را به سخن میآورد.
یکتا گهر محیط عرفان
والا پدر تمام مردان
هوش مصنوعی: مرواریدی که در دنیای عرفان است، تنها و بینظیر است و پدر همۀ مردان بزرگ و با فضیلت به شمار میآید.
مفتاح خزاین معارف
مخصوص جزایل عواطف
هوش مصنوعی: کلید گنجینههای دانش و معانی خاص، ویژه احساسات انسانی است.
از پایهٔ رفعتش چه پرسی؟
دم می نزنم ز عرش و کرسی
هوش مصنوعی: از مقام بلند او چه میتوانی بپرسی؟ من دربارهٔ آسمان و تخت سلطنت سخن نمیگویم.
آن شیفتهٔ جمال بی چون
آیینهٔ حق، درون و بیرون
هوش مصنوعی: آن کسی که به زیبایی بینظیر عشق ورزیده، نمودار حقیقت درونی و بیرونی است.
دریاکش فیض صبحگاهی
مفتون کرشمهٔ الهی
هوش مصنوعی: دریاکش به زیباییهای صبحگاهان و جذابیتهای خداوند دل بسته و به تماشای آنها مشغول است.
فیروز لوای آسمان تخت
فرخنده همای دولت و بخت
هوش مصنوعی: فیروز، نماد پیروزی و کامیابی، تحت حمایت آسمان و خوشبختی قرار دارد. او در جایگاه شاد و پر از سعادتی قرار دارد که نشانگر موفقیت و خوشبختی است.
سلطان حق و دو عالمش دل
لوح الله و اسم اعظمش دل
هوش مصنوعی: سلطان واقعی جهان، دل پاکش مانند لوحی است که نام بزرگ خداوند بر آن نوشته شده است.
پا بر پی مصطفی نهاده
چون سایهٔ مصطفی فتاده
هوش مصنوعی: کسی که در پی محمد (ص) قدم میگذارد، همچون سایهای از او در کنار او قرار دارد.
در حلقهٔ ذکر اوست سرمست
از منطقه چرخ، سبحه در دست
هوش مصنوعی: در حال یاد کردن و ذکر خداوند هستم و از دنیای مادی غافل، با تسبیح در دستم.
زان تیغ که ادرا جهاد اکبر
تنهای هوس فتاده بی سر
هوش مصنوعی: از شمشیری که بر عمل کردن به جهاد بزرگ، از هوس و آرزوهای بیهدف رها شده، به معنای آزادگی و رهایی از وسوسهها و مشکلات اشاره میشود.
فرزین کنِ نقش بی نیازان
شش ضربه دِه تمام بازان
هوش مصنوعی: این بیت به نوعی به توانمندی افراد اشاره دارد که در برابر نیازها و چالشها به خوبی عمل میکنند. به گونهای که اگر کسی بخواهد به موفقیت برسد، باید مهارتهای لازم را کسب کند و به خود اعتماد داشته باشد تا بتواند به راحتی با موقعیتها مقابله کند. در واقع، افراد مستعد میتوانند با تمرین و کوشش به اهدافشان دست یابند.
فیّاض محاضرات تقدیس
کشّاف مذاکرات ادریس
هوش مصنوعی: خداوندی که با کلامش فضیلتها را روشن میکند و رازهای گفتگوها را آشکار میسازد.
تاج سر ملت است و دین هم
سرزنده ازوست، آن و این هم
هوش مصنوعی: تاج سر ملت نشاندهنده اهمیت و ارزش دین است و این دو رابطهی نزدیکی با یکدیگر دارند؛ هر دو به حیات و شادابی یکدیگر وابستهاند.
ابراهیم دوم به همّت
دریوزه گر، ادهمش ز فطرت
هوش مصنوعی: ابراهیم دوم به کمک درویش، با روحیهای از ذات و سرشت خود، به جلو رفته است.
آن زاهد از خودی مصفّا
فیروز نصیب قسط اوفا
هوش مصنوعی: آن زاهد، که خود را از هرگونه آلودگی پاک کرده، به موفقیت و بهرهمندی کافی دست یافته است.
خورشید چو خاتمش به فرمان
در دایرهاش فلک شکوهان
هوش مصنوعی: خورشید مانند انگشتری است که به دور آن دایرههایی در آسمان و به فرمان آن در حرکتاند.
آن دیدهٔ روشنان ابداع
صیقل گر زنگ لوح انواع
هوش مصنوعی: چشمان روشنی که توانستهاند زنگار از روی صفحههای مختلف بزدایند و آنها را براق و زیبا کنند.
گشتند چو جانیان مرتد
غارتگر ملت محمّد
هوش مصنوعی: برخی از افراد مانند مرتدها، جامعهی مسلمانان را مورد حمله و غارت قرار دادند.
از شرع نبی ز گردش هور
سر ماند عیان و عین مستور
هوش مصنوعی: از قوانین پیامبر، نمایان شد آنچه که از خورشید به دور مانده و پنهان است.
این نخل ز باد فتنه شد سُست
از هر طرفی پناه می جست
هوش مصنوعی: این نخل به خاطر طوفان فتنه، از هر سو سست و ناتوان شده و در جستجوی پناهگاهی است.
چون دید ز فتنه عرصه را تنگ
در ذیل ولایتش بزد چنگ
هوش مصنوعی: زمانی که او دید که محیط پر از آشوب و ناامنی شده، با تمام قدرت و نفوذ خود به حمایت از مقام و موقعیتش اقدام کرد.
طوبی خمیده کرد قد راست
شاخ و بر او جهان بیاراست
هوش مصنوعی: درخت طوبی با خم شدن به سمت زمین، قد راست شاخش را بالا برد و به خاطر آن، جهان را زیبا کرده است.
احیاکن دین مصطفی اوست
سالار سپاه اصفیا اوست
هوش مصنوعی: نزدیک کردن و زنده نگه داشتن دین پیامبر (حضرت محمد) از آن اوست، و او ریاست و رهبری بر گروه صالحان و خوبان را بر عهده دارد.
گیلان ز لقای او منور
گیلان چه؟ که چشم هفت کشور
هوش مصنوعی: گیلان به خاطر دیدار او روشن و پرنور شده است. پس گیلان چه ارزشی دارد وقتی که چشمها به سوی او از هفت کشور دوخته شدهاند؟
خاک ره اوست تاج اشراف
جولانگه اوست قاف تا قاف
هوش مصنوعی: خاک راه او، مایه افتخار و بزرگی اشراف است و از آغاز تا پایان در تسلط اوست.
چون موج خطر، گرفت بالا
افشاند سر آستین به دریا
هوش مصنوعی: زمانی که خطر مانند یک موج به اوج میرسد، او آستین خود را به دریا میافشاند.
آرام گرفت بحر پرشور
او قاهر و روزگار مقهور
هوش مصنوعی: دریای پرهیاهو و ناآرام او حالا به آرامش رسیده و بر دنیا و زمانه تسلط یافته است.
احصا نتوانمش کرامات
بالله صدق است این نه طامات
هوش مصنوعی: ما نمیتوانیم همه کرامات و بزرگواریهای خدا را بشماریم و این حقیقتی است که فراتر از هر نوع تخلف و فریب است.
زان شب که ز فرش بسته او رخت
بیدار نگشته دیدهء بخت
هوش مصنوعی: از شبی که او لباس خوابش را در زمین گذاشت و بیدار نشد، چشم بخت نیز باز نشده است.
آن خسرو آفتاب خرگاه
شب کرد دراز و روز کوتاه
هوش مصنوعی: آن پادشاه، مانند آفتاب، شب را طولانی و روز را کوتاه کرد.
روشن گهرانش اندرین جمع
دادند فروغ بزم چون شمع
هوش مصنوعی: در این جمع، درخشش جواهرات مانند نور شمع است که فضای مهمانی را روشن کرده است.
بودند جهان فروز چون بدر
گشتند نهان چو لیلهٔ القدر
هوش مصنوعی: جهان در آغاز مانند ماه روشن بود، اما بعد از آن همچون شب قدر پنهان و نامرئی گردید.
امروز منم از آن نیاکان
آلوده ای از نژاد پاکان
هوش مصنوعی: امروز من کسی هستم که از نسل نیاکان آلوده، اما تعلق به نژاد پاکان دارم.
وامانده چو نقش پای در راه
خاکستر آتش گذرگاه
هوش مصنوعی: شخصی که در مسیر زندگی مانند رد پای یک آتش می ماند، یعنی برای او چیزی از گذشته باقی نمانده و او در حال گذر از دشواریها و سختیهاست. این تصویر نشاندهنده حالتی است که در آن فرد تحت تأثیر تجربیات و مشکلات، احساس بیپناهی و خستگی میکند.
خود رفته و بر امیدواران
فیضش باقی ست روزگاران
هوش مصنوعی: شخصی رفته است، اما اثرات خوبی که به جا گذاشته هنوز بر روی افرادی که امیدوارند، باقی مانده است و آنها از این فیض بهرهمند میشوند.
شد لنگر تربتش ز افضال
آسودگی زمین ز زلزال
هوش مصنوعی: لنگر قبرش آرامش زمین را از زلزلهها به امنیّت رساند.
ای پایه فزای ارجمندی
درگاه تو برتر از بلندی
هوش مصنوعی: ای پایه و اساس بزرگ و ارزشمند، درگاه تو از هر بلندایی فراتر است.
ای کعبه پناه دیر هادم
بر سدّه توست سدره خادم
هوش مصنوعی: ای کعبه، پناهگاه من و جایگاه هدایتکنندهای هستی که بر درخت حیات و دنیای باطنی قرار داری.
ای روضهٔ تو حصار ایمان
بر مرکز تو مدار ایمان
هوش مصنوعی: ای گلی که در بهشت ایمان روییدهای، همیشه در مرکز وجودت، ایمان را مانند حصاری نگهدار.
درگاه تو را، ز زایران است
زان آبله پای، آسمان است
هوش مصنوعی: درگاه تو، مکانی است که از زائران پر شده و به خاطر آن، مانند آسمان فوقالعاده و باارزش است.
بال ملک است، بسترآرا
جنّت وطنان روضه ات را
هوش مصنوعی: بال ملک نماد قدرت و بلندپروازی است و در این متن به خوبی توصیف شده که بستر آرامش و آسایش در بهشت، فضای دلنشین و زیبای وطن را شکل میدهد. زیبایی و آرامش محیطی که میسازیم، میتواند به خوشحالی و رفاه روح و ذهن ما کمک کند.
روز است خلیع و شب سیه پی
غمّازی ازین، سیاهی از وی
هوش مصنوعی: روز روشن است و شب تاریک، به خاطر غمزدهای که این تاریکی را از او میگیرم.
در زاویهٔ تو، روز و شب نیست
در روضه جنّت این عجب نیست
هوش مصنوعی: در کنار تو، نه روز وجود دارد و نه شب؛ این موضوع در باغ بهشت عجیبی ندارد.
آن خلوتیان برگزیده
در سلک مجرّدان جریده
هوش مصنوعی: افرادی که در تنهایی و خلوت به کمالات اخلاقی و روحی رسیدهاند، از میان دیگران جدا شده و در زمره کسانی قرار گرفتهاند که به زندگی بدون تعلقات دنیوی مشغولاند.
مخصوص نعیمهای مشکور
فیروز به جدّ و جهد موفور
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که نعیمها و خوشیهایی که برای انسانها به خاطر تلاش و کوششهای زیاد به دست آمده، بسیار با ارزش و شایسته تقدیر است. در واقع، سختکوشی و تلاش میتواند به نتایج خوب و خوشایند منجر شود.
خدّام تو سروران معنی
فربه کن لاغران معنی
هوش مصنوعی: خادمان تو، آقایی و بزرگی را به مفهومهای لاغر و ضعیف بده، تا آنها را قوی و بارور سازند.
حیران همه در ارادت تو
در سلسله سعادت تو
هوش مصنوعی: همه در عشق و دلبستگی تو سرگردانند و در مسیر خوشبختی و سعادت تو دنبال تو هستند.
برخاسته است و هست مکشوف
از دامن تو هزار معروف
هوش مصنوعی: از دامن تو هزاران فضیلت و خوبی نمایان شده است و همه در حال ظهور و نمایاندن خود هستند.
گردیدهٔ مهر و مه شود کور
گیرد ز چراغ روضه ات نور
هوش مصنوعی: عشق و محبت به انسان چنان تأثیر عمیقی میگذارد که او را از روشنایی و حقیقت دور میکند. در این حالت، انسان از روشنی و زیباییهای دنیای اطرافش بیخبر میشود.
جاروب درت چو گشت دسته
چوگان غرور، شد شکسته
هوش مصنوعی: وقتی که تو از حرمت و عظمت خود به اندازهای غره شدی که همچون دستهی یک وسیلهی ورزشی به نظر میرسی، به زودی اعتبارت از بین میرود.
تلقین ز تو یافته ست ماناک
دلهای مسبّحان افلاک
هوش مصنوعی: دلهای پاک و تسلیمکننده آسمانها از دانش و آموزههای تو بهرهمند شدهاند.
کز غفلتشان فتور نبود
در طاعتشان قصور نبود
هوش مصنوعی: به خاطر غفلتشان، در انجام عبادتها کوتاهی نکردند.
دل گر شود از خیالت آگاه
عقلت نبرد به خلوتش راه
هوش مصنوعی: اگر دل از خیال تو مطلع شود، عقل تو نمیتواند به خلوتش وارد شود.
از عالمیان تویی سرافراز
زیبد به نیاز عالمت ناز
هوش مصنوعی: تو از دیگران برتری و شایسته است که به نیازهای عالم خود توجه کنی و با ناز و محبت با او رفتار کنی.
نور ازلی به دلفروزی
نیران غضبی به خصم سوزی
هوش مصنوعی: نور ازلی به دلهای شاد، و خشم نیرومند به دشمنان سوزاننده است.
ریزی گه جور کندن از بیخ
در جوی مجرّه خون مریخ
هوش مصنوعی: این بیت به تصویر کشیدن منظرهای است که در آن خون بر روی زمین جاری شده و به نوعی اشاره به جنگ یا خونریزی دارد. گویی زخمهای عمیق به وجود آمده و زمین را تحت تأثیر قرار داده است. از این طریق، میتوان احساسات و عواطف ناشی از خشونت و درد را حس کرد.
شاهان ز تو یافت فرقشان تاج
پوشیده ز خلعت تو دیباج
هوش مصنوعی: شاهان با هدیهها و نعمتهای تو به مقام و موقعیت خاصی رسیدهاند، و به همین دلیل بر سر دارند تاجی که نماد قدرت و عظمت آنهاست، که از پارچهای زیبا و باارزش پوشیده شده است.
غازان چو جبین به پای تو سود
زین غازه جمال دولت افزود
هوش مصنوعی: غازان به نزدیکی و ادب به تو به زانو در آمده است، زیرا زیبایی چهرهات باعث افزوده شدن به عظمت و سعادت تو شده است.
بر ابر به تشنگان هستی
کرده کف تو چو پیش دستی
هوش مصنوعی: بر ابر به تشنگان زندگی، دست تو مانند پیش دستی است که به آنها کمک میکند تا از زندگی بهرهمند شوند.
ای جان ز تو، جسم زاکیان را
ایمان به تو تازه، خاکیان را
هوش مصنوعی: ای جان من از توست، و وجود مادی افرادی مثل زاکیان به خاطر ایمان به تو دوباره زنده و تازه میشود. کسانی که در این دنیا خاکی هستند، به واسطه ایمان به تو، روح تازهای پیدا میکنند.
من بنده رهی، ز خانه زادان
دارم دلکی به مدح شادان
هوش مصنوعی: من یک بنده هستم که از میان مردم معمولی دلی دارم که به ستایش و شادی آنها میپردازم.
خاموشی من زبان گویاست
گوهر، وصّاف ابر و دریاست
هوش مصنوعی: خاموشی من بیانگر حقایق ناب است، همانند توصیفکنندهای که میتواند زیبایی ابر و دریا را به تصویر بکشد.
بزم صله ات یکی ست با فرض
همچون صلهٔ رحم، تو را فرض
هوش مصنوعی: محفل تو همانند پیوندهای خانوادگی است. تو در این پیوند به گونهای ویژه و الزامی دیده میشوی.
کان، از کرم تو کاف بگرفت
فای شرف تو قاف بگرفت
هوش مصنوعی: از بزرگی و نیکوکاری تو، حرف "ک" نشانهای از فضل و کرامت تو شده و حرف "ق" نمایانگر شرافت و مقام تو گردیده است.
باشد کرم تو در شماره
از کان افزون سه چار پاره
هوش مصنوعی: کرم و لطف تو از تعداد سه یا چهار بار بیشتر است.
کردند ز طبع صافی من
آیینهٔ دأب خانه روشن
هوش مصنوعی: از طبیعت پاک و صاف من، آینهای ساختند که همیشه خانه را روشن نگه میدارد.
گرچه به ره اوفتاده ام سُست
سنگینی استخوانم از توست
هوش مصنوعی: با وجودی که در مسیر او هستم و ممکن است ضعیف به نظر بیایم، اما سنگینی استخوانم به خاطر توست.
بر خاطر خلق اگر گرانم
ناکس سبک است بر زبانم
هوش مصنوعی: اگر برای مردم سنگین و دشوار باشم، این ناشی از بیپایهگی خودم نیست، بلکه کلام من سبکی و آسانی دارد.
شعرم شعریست خصم دیوان
کلکم علم جهان خدیوان
هوش مصنوعی: شعر من شعری است که با دانش و آگاهی کل شما در تضاد است و دنیای علمی را به چالش میکشد.
یاد تو دل مرا تسلیست
آرامش موسی از تجلّی ست
هوش مصنوعی: یاد تو موجب آرامش دل من است، همچنان که آرامش موسی ناشی از دیدن تجلی الهی بود.
چون شبنم و لاله، اشک بی تاب
بر آتش سینه می زند آب
هوش مصنوعی: این بیت به تصویر کشیدن حالتی پر از احساس و اندوه است. شاعر به شبنم و لاله اشاره میکند که هر کدام نمادی از زیبایی و لطافت هستند. او اشکی را توصیف میکند که در اثر سوزش درون و آتش سینه به وجود آمده است. این تصویر نشاندهندهی درد و عاطفهای عمیق است که به طور غیرمستقیم به ما منتقل میشود. اشک، بهعنوان نشانهای از بیتابی، با آتش درون قلب مرتبط است که به شدت به احساسات و ناپایداری زندگی اشاره دارد.
از نسبت توست چون کریمان
آزادیم از در لئیمان
هوش مصنوعی: به خاطر نزدیکی و ارتباط تو، ما مانند انسانهای بزرگمنش و کریم احساس آزادی میکنیم و از رفتارهای پست و زشت دوریم.
حرمان زدهام ز طوف خاکت
خواهم مددی ز روح پاکت
هوش مصنوعی: من از ناامیدی و اندوه در دوری تو رنج میبرم و از تو میخواهم که با روح باصفایت به من کمک کنی.